موضوعات: "یاد ایام" یا "محرم" یا "ربیع الاول" یا "غدیر" یا "صفر" یا "شعبان" یا "رمضان" یا "ذی القعده"
ابن جوزی یکی از خطبای معروف زمان خودش بود. رفته بود بالای منبری که سه پله داشت و برای مردم صحبت می کرد.
زنی از پایین منبر بلند شد و مسئله ای از او پرسید.
ابن جوزی گفت : نمی دانم.
زن گفت: تو که نمی دانی چرا سه پله بالاتر از دیگران نشسته ای ؟
اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم
خواستم بگویم که بزرگترین غم تو به قتلگاه بردن اصحاب و خاندانت بود .
خواستم بگویم که بزرگترین غم تو بی ابی فرزندان و کودکان بود.
خواستم بگویم که بزرگترین غم تو آن لحظه ای بود که برادر زاده ات مرگ را شیرینتر از عسل می دانست.
خواستم بگویم که بزرگترین غم تو آن لحظه ای بود که پر پر شدن گلهایت را میدیدی خواستم بگویم که بزرگترین غم تو آن لحظه ای بود که از میان انبوه یارانت فقط عده ی محدودی ماندند. خواستم بگویم بزرگترین غم تو آن لحظه ای بود که سردار سپاهت را بی دست و غرق در خون مشاهده کردی
خواستم بگویم که بزرگترین غم تو برش گلوی نازک کودک چند ماهه ات بود. اما مولا جان
.
.
.
بزرگترین غم تو نادانی انسان ها بود.
بزرگترین غم تو فراموش شدن انسانیت بود.
بزرگترین غم تو به اندازه ی کل تاریخ بشریت بود.
امروز یاران رسول در مقابل نوه ی رسول قد علم کرده اند تا او را که از دین خارج شده است به زور شمشیر دوباره به دین برگردانند!!!
امروز عده ای از آن دون منزلتان قصد بیعت گرفتن تو از یزید را داشتند.
وا مصیبتا . وا مصیبتا از این انسانیت.مسلمین میخواهند حسین با یزید شراب خوار هوس ران دست بیعت و برادری دهدو چه خفت و خواری از این بزرگتر برای نوه ی رسول!
حسین جان تو چه قدر زیبا در این جنگ نا برابر تاریخ پیروز شدی .در برابر تو فقط یزید و لشکریانش نبود.در مقابل تو تمامی سیاهی های تاریخ بشریت بود .ولی تو چه قدر زیبا این ظلمت را با نور بی کران خود روشن کردی
حسین جان چه بسا اگر دست بیعت را با این منفور تاریخ داده بودی امروز کسی تو را مولای خویش نمی دانست
e="font-size: large;">
ماه مبارک رمضان، با شکوه و شوکتی شگرف، دوباره به روی مشتاقان شرافت، آغوش می گشاید و با هلال محرابی اش، هلهله ی اهل پارسایی و پروا می انگیزد و غوغای غفران و همایش هدایت می آغازد و اینک با ضمیری شادمانه و نیازی عاشقانه در قدوم بهاران معنویت در این حرارت طبیعت، غنچههای غنوده در پرچین پرهیز می افشانیم و هم آوا با مولای منتظران، خوش آمدش می گوییم. شکرا که دوباره ابواب بهشت را گشودند و دریغا اگر با بال بصیرت به اوج رحمت و رهایی نرویم و از این فرصت فرید فیض، بهره ور نشویم .
یک سال، با فراز و فرود بسیار، رهسپاری نمودیم و در راه روشن آیین آسمانی مان گام نهادیم و در این طی طریق از ذخایر معنوی وجودمان سود جستیم و با محرک ایمان باطن به سوی اهداف الهی، قوای ظاهر خویش را به حرکت واداشتیم و اینک ماه مبارک رمضان، هنگامه ای است که می توانیم ذخایر درون را غنی سازیم و ریزشهای نفسانی را با رویشهای سبز «صبر» و «صلوة» جبران نماییم. لغزشگاه ها و کژراهه ها آنگاه رخ می نمایند و آدمی را به خود فرامی خوانند که کاهش ذخایر نفسانی آغاز شود و توان حرکت های پیش رونده از رهروان سلب گردد. گویا با تشریع روزه برای اهل ایمان، خالق یکتا اراده فرموده که هر سال با انباشت ذخایر نوین معنوی، از توان سیر و سلوک در صراط مستقیم کاسته نشده و با امداد از روشنایی روزه و نور نیایش و فروزندگی فطر، فانوس فطرت انفس، پدیدار و پایدار بماند.
صفحات: 1· 2
خدا را بی نهایت شاکریم که از خزانه ی موهبت و الطاف بی کران خود بر ما منت نهاد تا دگرباره بتوانیم این ماه پر برکت و پر فضیلت را درک نماییم؛ ماهی که خداوند متعال در شأن آن می فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی لناس و بینات من الهدی و الفرقان…» (ماه رمضان (ماهی است) که در آن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن و هدایت و جدا ساختن حق از باطل ، قرآن نازل شده است.) و در ادامه آیه می فرماید: «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه…» (پس هر که این ماه را دریابد، باید که در آن روزه بدارد.) این قسمت از آیه نیز تأکید بر وجوب روزه، در این ماه دارد ولی با این وجود، مریضان و مسافران را (بر اساس احکامی که در شرع مقدس موجود است) از این امر عظیم مستثنا دانسته و روزه داری را از آنان ساقط می نماید و این امر واجب را در هنگام سلامتی و فراغت از سفر بر آنان واجب نموده تا کاستی های خود را جبران نمایند؛ «و من کان منکم مریضا ً او علی سفر فعدة من ایام اخر» (وهر کس که بیمار یا در سفر باشد به همان تعداد از روزهای دیگر روزه بگیرد.) و دلیل این امر را سهل و آسان گرفتن پرورگار بر بندگانس می خواند، به طوری که در ادامه آیه می فرماید: «یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر…» (خداوند برای شما آسانی و راحتی می خواهد و خواهان سختی برای شما نیست.) و بندگان خویش را امر به تکمیل کسری روزه هایشان می نماید؛ «ولتکملو العده…» (و باید که آن شمار (یعنی روزه هایی که به علت های ذکر شده نگرفته اید) را تکمیل کنید.) و در ادامه می فرماید: «ولتکبروالله علی ما هدیکم و لعلکم تشکرون» (و خدا را بدان سبب که راهنمایی تان کرده است، به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاسگزار باشید.) (1)
صفحات: 1· 2
در میهمانی ملکوت
باز آمدی به بزم باده نوشان شکیبا که دلارام عاشقان شوی.
باز آمدی که دل بری و جان بیاوری و نسیم صبح صفا در گیسوی مهرخان بیفکنی.
چه مهربان یار و چه نیکو انیس و چه زیبا ندیم منی ای اهل غمزه و اغماض، ای ماه بی مثال!
ندیم بدی بودم و ندیده انگاشتی و باز به سراغم آمدی!
دوباره مرا به میهمانی ملکوت می خوانی و شرم، زبان اجابتم بسته است و بغض حسرت از گذشته ی خویش، راه رهایی از نای بی نوایی ام می کاود.
جفا کردم، از تو وفا دیدم.
دیده به رویت بستم و ابواب عفو به رویم گشودی و عاشقانه سفیر رحمت دلدارمان شدی.
اشک انابه و لهیب دل و التهاب نگاهم ببین و ببخشای و سلام صمیم مرا دوباره پذیر و نامه ی ضیافت از من دریغ مدار!
تو رسول نگار و عشوه ی عرش و کرشمه ی احسان حبیب من و بشارت عنایت اویی.
ای ماه دلارای صائمان، رمضان!
به سراچه ی قلب غریبم خوش آمدی!
صفحات: 1· 2
گر از من ذره ای ماند و گر هیچ
تو را خواند ، تو را داند ، دگر هیچ