قاطعیت امام.
زمانی که امام خمینی امری را وظیفه و تکلیف شرعی خویش قرار میدادند،اگر سایر افراد هم با آن مخالفت میکردند، با قاطعیت تمام و بدون هیچ ترس،و واهمه ای آن را دنبال کرده و انجام میدادند.ایشان در زمان پهلوی ، خطاب به فرستاده ی رژیم شاه می گویند:»این را بدانید تا زنده هستم،اگر در خانه ام را هم به رویم ببندید، از پای نخواهم نشست و با این نیش قلم، علیه شما خواهم نوشت و اگر نشد، از شکاف در سخنم را به مردم خواهم رساند.»
امام و دوستی با فرزندان.
امام خمینی در عین داشتن صلابت و صراحت، پدری مهربان و دلسوز و یاری امین برای اطرافیان و آشنایان نیز بودند.یکی از فرزندان این بزرگوار در وصف پدر چنین می گوید: امام با افراد خانواده بسیار گرم و مهربان بودند،ولی در عین حال به خاطر جذبه ای که داشتند،از ایشان حساب می بردیم.امام همه اولادشان را به یک نظر نگاه می کردند، به طوری که بعد از این همه سال، متوجه نشدیم کدام یک از فرزندانشان را بیشتر دوست دارند.»
آینده نگری و عاقبت اندیشی امام.
آینده نگری و عاقبت اندیشی در امور از ویژگی های شخصیتی امام خمینی به شمار میرفت که همواره به آن توجه وافری داشتند.ایشان در جایی فرموده بودند:در این مبارزه،بذری را که الآن می کاریم،ممکن است پنجاه سال دیگر به نتیجه برسد.»
امام ،عرفان و تعقل
بیشتر عرفا،سیر و سلوک را امری نفی،کننده تعقل و یا جدای از آن می دانند و عقیده دارند که راه عرفان ،جدای از طریق عقل است و مسائل عرفانی،یافتنی است ،نه گفتنی.امام خمینی نه تنها در پیمودن ایم مسیر،عقل را مردود نمی شمردند بلکه برای طرح مبانی عرفانی و خداشناسی ،استدلال عقلی هم می کردند.در واقع امام،با تأثیر پذیری از قرآن و تعالیم اهل البیت برای عنصر تفکر و اندیشه ،احترام خاصی قائل بودند و از تعقل به شدت حمایت می کردند.
در عرفان ایشان ،تفکر و تحقیق،یکی از ارکان سلوک به شمار می آید.
منبع :مجله پیام انقلاب ،شماره 33
راضی نیستم برای کسی تعریف کنید.
حاج احمد آقا چند روزی پس از ارتحال امام (رحمت الله علیه) از قول مادر گرامی خود نقل می کرد :
حدود یک ماه ونیم قبل ازعمل جراحی حضرت امام خوابی دیدند واین خواب رابرای همسرشان تعریف کردند ومتذکر شدند که درزمان حیاتم راضی نیستم برای کسی تعریف کنید ایشان خواب دیده بودند که فوت کرده اند وحضرت علی (علیه السلام ) ایشان راغسل وکفن کردند وبرایشان نماز خواندند وسپس حضرت امام را در قبرگذاشتند وازایشان پرسیدند (حالا راحت شدید ؟) امام فرمودند :درسمت راستم خشتی است که ناراحتم می کند دراین موقع حضرت علی (علیه السلام) دستی به ناحیه راست بدن امام کشیدند وناراحتی حضرت امام مرتفع گشت .
برای هرنماز عمامه می گذاشتند
امام در شدیدترین لحظات کسالت ودر فراز ونشیب هایی که دردوران کسالت وبعد ازعمل داشتند مهمترین مسئله ا ی که کاملا مشهود بود ومدنظر ایشان قرارداشت فقط انجام عبادت بود آن هم نه به صورتی که بشود بالغات وصف کرد ،فقط دیدنش بزرگ ترین درس وزیباترین خاطره ای است که درذهن هرشخصی می توانست بماند بسیار عاشقانه وخالصانه ودراین زمینه حتی درحال خستگی وحالت درد برای ادا نماز شب درهمان ساعات اطرافیان را صدا می کردند تا مقدمات کاررا برای انجام نماز شب فراهم کنند حتی ازهمان شبها ی بعد ازعمل که این موضوع برای ما خیلی تعجب آور است که یک شخص با آن کسالت چنین کاری راباین همه دقت انجام دهد و این چیزی جزعشق واخلاص که نهایتش آن حالت جذبه وکششش را ایجاد می کند نمی تواند باشد واقعا پوشیدن آن لباس سفید پاک وگذاشتن عمامه وسایر مقدماتی که گفته شد اینها همه اش هر کدام خا طره ا ی است .(به نقل از دکتر قربانعلی )
منبع :مجله پیام انقلاب ،شماره 35
این کتاب در ۴۴۶ صفحه و در سال ۱۳۹۱منتشر شده است.
این کتاب طبق آنچه در مقدمه آمده است ،صورت بسط یافته ی سخنرانی استاد طاهر زاده تحت عنوان «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی (رضوان الله علیه) است که پس از آن که به صورت مکتوب در آمد در ۱۷ جلسه توسط ایشان به طور مبسوط مورد بحث قرار گرفت و اینک تمامی این جلسات پس از بازبینی توسط استاد ، جامه ی کتاب در بر گرفته است.
در پشت جلد کتاب آمده است:
شخصیت روح الله (رضوان الله تعالی علیه) شخصیتی است که ملت ها با رجوع به او می توانند در دوران به حجاب رفتن حقیقت ، موجب گشایش حقیقت شوند و وفاداری بشر به عالم قدس شروع گردد و با شروع عصر بیّنات ، زمینه ظهور انسان کامل فراهم شود و از نظمی که کانت به جهان مدرن داد و بشر تاحال با آن جهان را می فهمید آزاد گردد و از آن به بعد بشریت به چیزهایی نیاز دارد ، می رسد.
با رجوع به مکتب و شخصیت حضرت روح الله رضوان الله تعالی علیه جامعه به تفکر و تفاهم و وحدت قدسی لازم می رسد و نسبت به انقلاب اسلامی «نُؤمِنُ بِبعضٍ و نَکفُرُ بِبعضٍ » نمی گردد ، بلکه با وحدت ذیل شخصیت امام زبان همدیگر را می فهمند.
از پی چه آمده ایم
«اعتلا به این نیست که ما شکم ما سیر باشد اعتلا به این است که ما مسلک مان را و مکتب مان را به پیش ببریم و ما بحمدالله داریم مکتب را به پیش می بریم و مکتب مان را گسترش خواهیم داد به همه ممالک اسلامی بلکه در همه جا که مستضعفین هستند.»
(صحیفه امام ٬جلد۱۱،صفحه ۱۲۹،تاریخ۵/۸/۵۸)
«باید تمامی قدرت ها و ابرقدرتها بدانند که ما تا آخرین نفر و تا آخرین منزل و تا آخرین قطره خون برای اعلای کلمة الله ایستاده ایم و برخلاف میل تمامی آنان ، حکومت نه شرقی و نه غربی را در اکثر کشورهای جهان پایه ریزی خواهیم نمود.»
صحیفه امام ، جلد۲۰، صفحه ۱۹۹، تاریخ ۱۶/۱۱/۶۵)
حوادث گوناگونی برای انقلاب هست طلاب باید حاضر وآماده باشند مسئله امریکا پیش می آید اظهار نفرت از دشمنان ومستکبران
پیش می آید مسایل خلیج فارس پیش می آید مسایل گوناگون دیگری پیش می آید طلبه اول کسی باشد که احساس کند مسؤلیتی دارد
وآن مسؤ لیت را استفسار کند بییند چیست هنگامی که مسؤلیتش مشخص شد درجای مسؤلیت خودش باشد اینها با طلبگی می سازد تصور نشود که اگر بخواهم این طور بکنم پس کی درس بخوانم درس راهمیشه بخوان جنگ که همیشه نیست راه پیمایی که همیشه نیست حضور در صحنه های ضروری که هرساعت نیست درس هم باید بخواند وبی درس وبی تحقیق وبی مباحثه طلبه معنای خودش رااز دست می دهد درآن دوران مبارزات عد ه ای ازطلبه ها غرق درعالم مبارزه بودند آن هم مبارزات آن زمان که طور دیگری بود وآمیختگی ها وپیچیدگی هایی داشت یک جریان جریان روشن فکری ویک جریان جریان مبارزه بود واینها درمواردی باهم التقا می کر دند والبته درآن موارد التقایشان هم خوب بود وطلبه های مبارز گاهی یک حالت روشن فکری پیدا می کردند من که درمشهد بودم گاهی یک حالت روشن فکری پیدا می کردند .
سومین جلسه ی مقدمات برگزاری غرفه مهدویت در نمایشگاه قران کریم در ماه مبارک رمضان با حضور مدیران و معاونان محترم مدارس علمیه حکیمه، فاطمه محدثه ،ریحانه ،جامعه النور ، دوشنبه 10 خرداد در محل حوزه علمیه حکیمه برگزار گردید.
او تحفه ی شی ء مادی رابه سوغات آورد.
کار انسان عصر مدرنیته به جایی رسیده که تمام همت وتلاشش تمام سرمایه اش (عمر ) وحتی وچود پاک ومطهرش راهزینه این شی ء مادی کرده است. شی ناسپاس از الله با مدلها و رنگها و سایزها ی مختلف اطراف مرا پرکرد، از درون هیچ کدام تسیبح حق به گوش نمی رسد.
نمی دانم این علاقه وافر من به خاطر چیست ؟
به سرعت این شیی ء مادی جای تمام مقدسات معنویات را می گیرد. در همین نزدیکی صدای نیاز هم وطنانم به گوش می رسد.
اما انگار جانم نمی شنود.
من هرروز بیشتر غرق در این اشیاء دنیای توهمی می شوم و باز هم در پی کشف یک مدل جدید پایبند به این شی می گردم.
تنها راه رهایی و گذر از فَلأَقتحم العقبهَ رهایی از این شبی بی جان است.
بیابیم ابراهیم عصر مدرنتیه شویم تابتوانیم در آتشکده آخرالزمان گلستانی زندگی کنیم وگرنه درکاخهای جهنم دنیا لذتهای سرد وبی روح ما را فرا می گیرد.
دل نوشته از لیلا خلدی نسب