موضوع: "انتظار"
سيّد محمدحسن طباطبائى ميرجهانى
دانشمند فرزانه، علامه ميرجهانى (قدس سره الشريف)، بعد از مدتى اقامت در نجف اشرف به اصرار پدرش به اصفهان بازگشت و به نشر معارف و فضائل اهلبيت عصمت و طهارت (عليهم الصلاة و السلام) پرداخت و بعد از فوت پدر بزرگوارش به مشهد مقدّس مشرّف گرديد و در آنجا ساكن شد. در اين بين مدتى به كسالت نقرس، سياتيك و عرق النساء، مبتلا شده بود و چندين سال در اصفهان و تهران و خراسان معالجه نمود؛ ولى اصلاً بهبودى حاصل نشده بود، تا اينكه خود ايشان مى فرمود: «بعضى از دوستان آمدند و مرا به شيروان بردند و در مراجعت، در قوچان توقف كرديم. روزى به زيارت امامزادهاى كه در خارج شهر قوچان و معروف به «امامزاده ابراهيم» است رفتيم و چون هواى لطيف و منظره جالبى داشت، رفقا گفتند: «ناهار را در اينجا بمانيم، خيلى خوب است.» گفتم: «عيبى ندارد.»
پس آنها مشغول تهيه غذا شدند و من گفتم: براى تطهير به رودخانه مى روم. گفتند: راه قدرى دور است و براى درد پاى شما، مشكل است. گفتم: «آهسته آهسته مى روم» و رفتم تا به رودخانه رسيدم و تجديد وضو نمودم و در كنار رودخانه نشستم و به مناظر طبيعى نگاه مى كردم. ناگهان ديدم شخصى كه لباس نمدى چوپانى در بَر داشت آمد و سلام كرد و گفت: آقاى ميرجهانى! شما با اينكه اهل دعا و دوا هستى، هنوز پاى خود را معالجه نكرده اى؟!
گفتم: تاكنون كه نشده است. گفت: آيا دوست دارى (يا مايل هستى) من درد پايت را علاج كنم؟ گفتم: البتّه!
پس آمد و كنار من نشست و از جيب خود چاقوى كوچكى در آورد و اسم مادر مرا پرسيد (يا بُرد) و سر چاقو را به موضع درد گذاشت و به پائين كشيد، تا به پشت پا آورد و فشارى داد كه بسيار متألم شدم. آخ گفتم. چاقو را برداشت و گفت: برخيز خوب شدى. خواستم مانند هميشه با كمك عصا برخيزم، عصا را از دست من گرفت و به آن طرف رودخانه انداخت. ديدم پايم سالم است؛ برخاستم ايستادم و ديگر ابداً پايم درد نداشت.
به او گفتم: شما كجا هستيد؟ فرمود: من در همين قلعه ها هستم و دست خود را به اطراف گردانيد. گفتم: من كجا خدمت شما برسم؟ فرمود: تو آدرس مرا نخواهى داشت؛ ولى من منزل شما را مى دانم و آدرس مرا گفت و فرمود: هر وقت مقتضى باشد، خودم نزد تو خواهم آمد و رفت. در همين موقع رفقا رسيدند و گفتند: آقا عصا كو؟ گفتم: آقا را دريابيد! هر چه تفحص كردند، اثرى از او نيافتند.»
منبع به نقل از: محمد رضا بافقى اصفهانى - عنايات حضرت مهدى (علیه السلام) به علماء و طلاب - نصايح قم - چاپ اول 1379 - ص 184و 185.
نمیخواهم به انتخابات بپردازم،موضوع امامت و مهدویت هم ربطی به انتخاب مردم ندارد که ولیِّ خدا را خدا میشناسد اللَّهُ أَعْلَمُ حَیثُ یجْعَلُ رِسالَتَهُ[1]؛. خدا بهتر میداند چه کسی عهده دار رسالتش گردد. خود بهتر میداند چه کسی را امام قرار دهد و به مردم معرفی کند.اما بالاخره ولیِّ خدا اگر بخواهد کار کند، بخواهد اهداف خود، تعلیم و تزکیه و…و هر آنچه هدف از رسالتش است را به منصه ظهور برساند،بایستی دستان و پاهایی گرد هم آیند.پاهایی پا در رکاب و دستانی، دست در دست هم، آماده خدمت.
امیرالمؤمنین هم باشد، اگر مردم نباشند، شیرینی حضوری نباشد، بصیرت و قدم های محکم نباشد و قلب های استوار؛ خانه نشین میشود.
حکایت؛ حکایت روشنی است. اگر راه ولیّ ات را انتخاب کردی؛ با تمام وجود او را برتر از هر چیزی یافتی به «مَعَكُم مَعَكُم» (با شمایم، با شمایم) رسیدی، امام را تنها راه یافتی [2]؛ وقتی امام را اینگونه معرفت یافتی و در این مسیر قرار گرفتی، تازه یک بُعد دیگر این انتخاب مانده و آن عدم انتخاب غیر از این راه است. لَا مَعَ غَیرِكُم [3] با دیگران نیستم.با شمایم نه با دیگران.
این انتخاب، مهمترین انتخابات است. صندوق رأی، این است که جانت ولیِّ خدا را بر غیر او مقدم دارد. به که دل میدهی؟ با که همراهی؟
آخرالزمان امتحانهای متفاوتی دارد؛ داستان غربال شدن است. راوی از امام باقرعلیه السلام پرسید: کی فَرَج شما فرا میرسد؟ امام فرمود: هیهات. هیهات فَرَج ما محقق نخواهد شد تا اینکه غربال شوید. غربال شوید. غربال شوید تا این که آلودگی ها برود و پاکی ها بماند.[4]
انتخاب میکنی و انتخاب میشوی. و برای همین انتخاب، جایگاهت متفاوت میشود. امام صادق علیهالسلام فرمود: قسم بخدا آنچه منتظر آنید و متوقع اویید، رخ نمی دهد؛ مگر اینکه غربال شوید. قسم بخدا آنچه منتظر آنید و توقع اورا دارید ، رخ نمی دهد؛ مگر اینکه شناخته و جدا شوید. بخدا سوگند آنچه منتظر آنید و متوقع اویید، رخ نمی دهد؛ مگر بعد از ناامیدی ها. قسم بخدا آنچه منتظر آنید و مترصد آنید، رخ نمیدهد؛ مگر این که هر یک از سعید و شقی به نهایت کار خود برسند[5].
دنیا حکایت پل صراط است. پل صراط از همین جا شروع میشود[6]؛از همین انتخاب ها. وقتی خوب را انتخاب کردی و دست و پایت نلرزید. تردید هم نکردی. به اوج میرسی و اگر بد را انتخاب کردی، سقوط کردی .انتخاب بد همان و سقوط همان .
همان جوری زندگی کن که در نزدیکی ظهور زندگی می کنی.
ضرر نمی کنی
خيلي آماده باشيد براي ظهور
رفقا به بنده معمولا مي گويند كه
آقا حالا يك سفارشي به ما بكن
حالا ما آمديم و رفتيم مرديم و ديگر شما را نديديم .
من هميشه اين سفارش را مي كنم ميگم:
اگر ظهور نزديك باشد چگونه برنامه زندگي ات را انجام ميدهي؟ همان جوري زندگي كن ضرر نمي كني
بي اعتناي به نزديكي ظهور نباش.
در بدترين صورتي كه شما تصور بكنيد ما اين نظام ولايي را به سهولت پرچمش را به دست حضرت حجت خواهيم رساند.
منتها به ما گفته اند كه قبل از ظهور بچه هاي خوبي باشيد.در روايات ما را ترسانده اند
فرموده اند:
مواظب باشيد
هنگام ظهور امتحانات بسيار سهمگيني پيش مي آيد و به هيچ كس فرصت تصميم گيري داده نخواهد شد .
من به شما ميگم: براي ظهور آماده شويد.
براي ظهور خودتان را آماده كنيد.
بنده وقتي كه به سي سال قبل خودم نگاه ميكنم كه دانش آموزي بودم و انقلاب شد و جنگ شد عين دو سه روز برام گذشته
از اين دو سه روز خيلي كمتر براي شما خواهد گذشت،
شما خودتان را مي بينيد در جامعه امام زمان داريد تنفس مي كنيد.
اين را از بنده اگر نشنيده نگيريد ان شاالله
ضرر نخواهيد كرد.
منبع: کانال تلگرام پناهیانی
@panahiani
هنر زمینه ساز
هنر، ابزار ایجاد شرایط ظهور است. اگر شرط ظهور، ایجاد جامعه منتظر و آمادگی منتظران برای پذیرش و حاکمیت امام است، هنر، وسیله آن است و هنرمند رسالت ایجاد چنین شرایطی را برعهده دارد.
نقش هنر، بیبدیل و جایگاه آن، والا و مقدس است. هنرمند منتظر، مجاهدی است که با معرفت و محبت به امام به مقام تبعیت و تسلیم در برابر او رسیده است و خواستهای جز خواسته او ندارد و گوش به فرمان امام زمان خود در مصافی مدام به جهاد اکبر و اصغر مشغول است.
هنرمند منتظر با حساسیت بالایی که دارد، همواره جلوتر از زمان حرکت میکند و امام و جلودار زمان خود است. در جامعه منتظر، هنرمندان، پیامبران قوم و زبان رسای امتاند.
ظرفیت سینما در زمینهسازی ظهور
هنر سینما همچون دیگر هنرها، ظرفیتها و محدودیتهایی دارد. ظرفیتهای سینما در زمینهسازی ظهور به دلیل اثرگذاری آن، بیبدیل است؛ اما با توجه به شرایط موجود، یعنی اندیشه حاکم بر آن، نیروی انسانی، مدیریت و تکنولوژی، باید اعتراف کرد کاری بس دشوار و شبه معجزه است.
با تبیین مبانی نظری زمینهسازی و استخراج شاخصهای جامعه منتظر برای هنرمندان و سرمایهگذاری جهت تولید داستان کوتاه و رمان و فیلمنامه و ساخت فیلمهای کوتاه، امید است کمکم زمینههای تولید فیلمنامهها و فیلمهای فاخر در مورد زمینهسازی ظهور فراهم شود.
گفتوگوی پژوهشگران عرصه مهدویت با هنرمندان متدین و هماندیشی این دو با هم میتواند این راه را نزدیکتر کند. جامعه ما در این راه، متأسفانه در ابتدای راه است.
موانع دستیابی به هنر متعالی
توجه به محدودیتهای هنر متعالی (سینما، تئاتر و…) جهت مشخص کردن سطح انتظار و توقع ما از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به دنیای مطلوب، ضروری است. هنر متعالی با وجود توانمندیهایی که دارد، از جهات متعدد، محدودیتهایی هم دارد…
حجتالاسلام دکتر سید مسعود پورسیدآقایی
منبع: سایتmahdaviat.ir
آخرالزمان یعنی چه؟ آیا ما در آخرالزمان هستیم؟
اصطلاح «آخرالزمان» در گفتارهای ادیان آسمانی و روایات اسلامی مطرح شده است و مراد از آن، روز پایانی عمر دنیا (معنای لغوی) نیست، بلکه مراد از آن، دوره زمانی ویژهای است که بهگونهای معنای آخر بودن را دارد.
اصطلاح آخرالزمان به سه دوره اطلاق شده است:
۱. دوره پیامبر خاتم که از بعثت آن حضرت تا قیامت را شامل میشود. در این صورت، آخرالزمان، به این معنا است که بعد از آن بزرگوار، پیامبر و شریعت دیگری نخواهد آمد و این دوره، دوره آخرین شریعت است.
۲. دوره غیبت و سالهای پیش از ظهور که آخرالزمان طبق این معنا، پایان دوره ظلمها، فسادها و حکومتهای غیرالهی است و با ظهور امام موعود همه مظاهر شرک، ظلم و فساد از بین میرود.
۳. دوران ظهور و زمان تشکیل دولت عدل الهی که این حاکمیت، تا آخر عمر دنیا برقرار میماند و دیگر از بین نمیرود. در روایتی پیامبر به دختر بزرگوارش فرمود:
«وقتی دنیا هرجومرج شود و فتنهها آشکار گردد و راهها بسته شود و عدهای، عده دیگر را فریب دهند، خداوند کسی را که دژهای گمراهی را فتح میکند، برمیانگیزد و او در آخرالزمان، دین را برپا میکند».[۱]
با مراجعه به روایات، معلوم میشود یکی از معانی آخرالزمان، دوران غیبت امام دوازدهم است؛[۲] بهویژه سالهای پیش از ظهور آن حضرت که فتنهها و مشکلات، به اوج خود میرسد.
حضرت مهدى(ع) در آینه کلام معصومین:
رسول اللّه (ص) میفرمایند:
لاتقوم الساعه حتی یقوم القائم الحق منّا و ذلک حین یأذن اللّه عزّوجلّ له و من تبعه نجا و من تخلّف عنه هلک. اللّه اللّه عباد اللّه فأتوه و لو علی الثلج فانّه خلیفه اللّه عزّوجلّ و خلیفتی.(۱)
روز قیامت فرا نمیرسد مگر آنکه از بین ما، قائم حقیقی قیام نماید؛ و آن قیام، زمانی خواهد بود که خدای عزوجل او را اجازه فرماید. هرکس پیرو او باشد، نجات مییابد و هر که از فرمانش تخلف ورزد، هلاک میشود. ای بندگان خدا، خدا را، خدا را، بر شما باد که به نزدش آیید، اگرچه بر روی یخ و برف راه روید. زیرا او خلیفه خدای عزوجل و جانشین من است.
صفحات: 1· 2