به جسم و نفس نباید رو داد!
هوا سرد بود. خیلی سرد! برف هم می بارید. محمد آقا رفت و وسط برف ها ایستاد.
پرسیدم : این چه کاری است! بیاید تو سرما می خورید .
عیال جان، اگر به این جسم و به این نفس رو بدی و تحویلش بگیری، آنوقت هی توقعش بالا می رود. باید پس کله این جسم را گرفت و انداختش توی برف که دیگر با نفس، دست به یکی نکند. باید به او گفت که نمی توانی بر من پیروز شوی، می زنم توی سرت تا حالت جا بیاد!
او همان طور با نفسش حرف می زد و برایش خط و نشان می کشید. فراموش کرده بود من اینجا کنار پنجره به تماشایش نشسته ام.
(شهید محمد علی خورشاهی/ آخرین معادله، ص 167)
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
نظر از: مدرس [عضو]
کجایند مردان بی ادعا؟
بعضیاشون رفتم برای دفاع از حرم بی بی . برای صلامتیشون صلوات.
فرم در حال بارگذاری ...