خطابه غدير
خداوند خود ضامن من بود نگهدارم از كيد دشمن بود
كفايت كند از كَرَم او ز من كنون من از آن وحي رانم سخن
بنام خداوند كون و مكان كه او هست بخشنده و مهربان
الا اي فرستاده برگو جلي ز ما آنچه داني به حق علي
و گر آنچه داني نگويي تمام نَبُردَستي از ما به خلقان پيام
نگهدار دل را ز بيم و هراس كه حقت نگهدارد از شر ناس
من اي قوم در دعوت ازآگهي نكردم به حق شما كوتهي
به من هر چه نازل شد از كردگار نمودم بيان بر شما آشكار
بدين آيه اين شد سبب كز جليل سه ره گشت نازل به من جبرئيل
بياورد امر از حقم اين چنين كه سازم قيام اندرين سرزمين
نمايم سفيد و سيه را خبر كه پور ابوطالب آن نامور
علي آنكه باشد برادر مرا وصي باشد و يار و ياور مرا
هم او جانشين باشد از بعد من هم او امتم را امام زَمَن
ز من دارد آن رتبه و آن مقام كه هارون ز موسي عليه السلام
به من ختم شد امر پيغمبري ولي راست بعد از نبي سروري
بدانيد بعد از رسول و اِلَه ولي شما اوست بي اشتباه
به تحقيق اين آيه مستطاب بدان امر راجع بود در كتاب
ولي شما حق بود با رسول هم آنان كه كردند ايمان قبول
بدارند برپا نماز از خضوع دهنده ي زكاتند اندر ركوع
كسي جز علي در ركوع صلوة نداده است مرسائلان را زكوة
ز جبرئيل من خواستم تا كه آن كند مسئلت از خداي جهان
كه شايد در اين قوم پراختلاف ز تبليغ اين امر گردم معاف
چو دانم كه دلها به كين مدغم است منافق فراوان و مومن كم است
هم آگاهم از مكر اهل گناه هم از حيله و طعن هر دين تباه
(برگزيده اي از اشعار صغير اصفهاني)
فرم در حال بارگذاری ...