داستانك
كاسبى بود در بازار كاشان كه به شاگرد خود مى گفت: اگر مشترى آمد و قيمت جنس را پرسيد و من دروغ گفتم، تو به صورت من تف بينداز تا من دست به چنين كارى نزنم. قرار ما اين است اگر اين كار را كردى نصف مغازه ام را به تو مى دهم و اگر در برابر انحراف و عمل شيطانى من سكوت كنى؛ اخراجت مي كنم .
ولی در مقابل
شخصي به دوستش گفت : در نزديكي خانه ي ما كوهي است كه هر چه مي گويي تكرار مي كند ،مثلا اگر بگويي: حسين . مي گويد: حسين حسين حسين حسين …
دوستش كه مي خواست كم نياورد گفت : اين كه چيزي نيست . كوه كنار خانه ي ما ؛ اگر بگويي حسين . مي گويد: كدام حسين
بعضي از انسانها مفت مفت ، دروغ مي گويند ،بدون اينكه چيزي بدست بياورند
منبع: خاطرات حجت الاسلام قرائتى(جلد 2)، صفحه:111 .کانال یاسین دره بید
فرم در حال بارگذاری ...
احسنت
http://zamhareer.kowsarblog.ir/