درد دلي با رسول خوبي ها صلوات ا… عليه و آله و سلّم
هو السميع
سلام! روزهاي زيادي از آن روز مي گذرد كه در شهر طائف، كودكان را به سراغت فرستادند تا تو را سنگ زنند.
آن روزهايي را هم به ياد دارم كه تو را به نامهاي گوناگون صدا مي زدند. اما هرچه فكر ميكنم و هرچه جستجو، اثري نمي بينم از عمويت! از ابوجهل.
روزهاي زيادي از آن روزها ميگذرد؛ فكر كه مي كنم مي بينم بي حرمتي به انبياء ارثيه ي بشر بوده. اما اين درد را به كجا برم كه عناد با تو رنگ ديگري دارد. معاند در دشمني اش بسيار مصمم است. ولي دلم به اين آيه گرم است : « … و الله يعْصِمُكَ مِنَ النّاس» (1)
دلم به اين آيه گرم است كه بازنده قطعاً دشمن توست. اعراب جاهلي مبارزه ي مستقيم مي كردند.
سنگ مي زدند، فحش مي دادند، تحريم مي كردند اما الان ديگر عصر تخدير مغزهاست. دلم از اين مي سوزد كه اين بار غرب در جايگاه پدرش شيطان نشسته و مي گويد: «… انّي لكما لَمِنَ النّاصحين» (2)
روزهاي زيادي از آن روزها مي گذرد؛ ولي نگاه كه مي كنم مي بينم هنوز هم با وجود اين كه چهره ي خشن مخالفانت به چهره هاي چشم آبي منطقي و فيلسوفان سفسطه گر تغيير يافته، ولي هنوز هم غربي ها «… يَدخلون في دينِ الله افواجا» (3)
هنوز هم مي بينم كه « … لَيضربَنَّ بِخُمُرِهنَّ علي جُيوبِهِنَّ» (4) طرفدار بيشتري دارد. اصلا ً چه حكمتي مي تواند داشته باشد كه حرفهايت به جاي بلاد مسلمين بيشتر در بلاد كفر خريدار دارد؟
آيا جز اين است كه خدايت مي خواهد نشان دهد « … كذلك يُضلُّ اللهُ مَن يشاءُ و يَهْدي مَن يشاءُ»(5) ؟
روزهاي زيادي از آن روزها مي گذرد؛ روزي مجنونت خواندند روزي توهين به وصي تو را جايز نه، حتي واجب خواندند.
آن روز را ديديم كه پسرت را در بيابان تشنه كشتند و اهل بيتش را آواره كردند.روزي رسيد كه عده اي پسرت ، شاه طوس را انكار كردند؛ روزي رسيد پسر ناخلفت جعفر، بقية الله را انكار كرد و گذشت تا اين آتش زير خاكستر ِ مهر شيعه از دوران شيخ صفي الدين ها و شيخ بهايي ها شعله گرفت. اصلاً مگر مي شود راه تو را كه از جاده ي مستضعفان مي گذرد، بست؟
اي كاش غربي ها كمي قرآن بخوانند :
« و نُريدُ اَنْ نمنَّ علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمّة ً و نجعلهُمُ الوارثين»(6)
روزهاي زيادي از آن روزها مي گذرد؛ ولي هنوز هم جبهه ي باطل آنقدر مرد نيست كه جلوي تو تمام قد بايستد!
هنوز هم كودكان را به سراغت مي فرستند تا سنگت زنند.كودكاني كه موي سپيد كردند ولي هنوز نفهميدند دستمال كاغذي ايي بيش نبودند. سلمان رشدي، كشيش آمريكايي و ادامه ي داستان …!!!
اما غرب روي سكه ي ديگري هم دارد. بازي با الفاظ !
در روزگاري كه واژه ها واژگون شدند. دشمن تو، همه چيز را به سخره مي گيرد!
چطور مي تواند قبول كند كه تو اينچنين جدي هستي؟ « عزيزٌ عليه ما عنتُّم حريصٌ عليكم …»(7)
در روزگاري كه واژه ها واژگون شدند عجيب نيست كه عياشان دم از اخلاق زنند. عجيب نيست كه ياوه گويان دم از آزادي بيان بزنند. عجيب نيست بردگان دم از آزادي زنند . عجيب نيست كه آزادگان را برده خوانند و آقاي تمام بشريت را مورد اهانت قرار دهند.
مي دانيد رسول خوبي ها؟!
غربي ها جاهلند.
آنها معني واژه هاي آزادي، اخلاق، عدالت،رفاه،سعادت و … برايشان گم شده. شايد بزرگترين عذابشان روز « … تُبْلي السّرائر » باشد كه بفهمند در چه جهل مركبي بودند.
غربي ها كودكند. بر كودك حرجي نيست.
گرچه شايد گاهي بايد همانند خضر عليه السلام، بعضي از اين كودكان را هلاك كرد ولي به قول لات هاي ايراني : « فحش بچه صلواته !!!»
رسول خوبي ها!
حجاب جهل ديگر به ضخامت قبل نيست.
پسرانت و سربازانت بدون خونريزي، فوج فوج آدم به اردوگاهت اضافه مي كنند. آن هم نه اسير بلكه آزاده.
سرنوشت جبهه ي حق با آمدن پسرت روح الله ورق تازه اي خورده!
روح الله زلزله اي به راه انداخت كه تا خود ظهور بقية الله، دامان مستكبرين را خواهد گرفت.
رسول خوبي ها نگران هيچ چيز نباش.
فرزندان روح الله جدّي هستند.
پي نوشت ها:
1. سوره مائده، آيه 67 : « … و از مردم به خود بيمي راه مده، كه خداوند تو را از گزند آنان مصون مي دارد.»
2. سوره اعراف، آيه 21 : « … و براي آن دو به جدّ و جهد سوگند ياد كرد كه قطعاً من از خيرخواهان شما هستم.»
3. سوره نصر، آيه 2 : « … و گروه گروه به دين خدا در آيند.»
4. سوره نور، آيه 31 : « … و اطراف مقنعه ي خود را به اطراف خويش بيندازند…»
5. سوره مدّثر آيه 31 : « … بدين گونه خدا هركه را كه بخواهد به بيراهه مي كشاند و هركه را كه بخواهد به راه راست رهنمون مي شود.»
6. سوره قصص، آيه 5 : « ما مي خواستيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم.»
7. سوره توبه، آيه 128 : « … رنج هاي شما بر او سخت است و در هدايت شما حريص است… »
فرم در حال بارگذاری ...