عبد الحسین برونسی
اسفند ماه علاوه بر بوی بهار و عید یک بوی دیگه هم می ده
جنگ تحمیلی در اسفندماه مردان بزرگی را از دنیای ما گرفت و به عرش متصلشان کرد.
۲۳ اسفند روز شهادت سردار برونسی است، شخصیتی که در دوران حکومت شاه موقع تقسیم اراضی که به ظاهر زمینها را از اربابان می گرفتند و به رعیتها می دادند ناراحت بود و ناراضی، می فهمید چه نقشه های پلیدی پشت این حرکت انسان دوستانه وجود دارد.
شخصیتی که یک روز در مرخصی از جنگ همسرش از اثر یک زخم کهنه و وسیع بر روی بازو شوهرش تعجب می کنه، زخمی که قبلا ندیده بود و حالا سوال برانگیز بر روی بازو برونسی است
هر چه سوال کرد که این اثر زخم چیه برونسی از پاسخ طفره می رفت.
حقیقت قضیه ی اثر زخم از زبان دکتر و کادر بیمارستان
ماجرا از این قرار بود در عملیات مهمی که در پیش رو بود و تنها کسی که می تونست عهده دار این عملیات باشه و موقعیت را عالی مدیریت کنه تنها برونسی بود
اما متاسفانه قبل عملیات به شکلی مجروح میشه که مجبور میشن فرمانده را بفرستن عقب .
گلوله مابین استخوان و ماهیچه فرو رفته و با وجود درد شدید فقط می گفت من باید برگردم خط مقدم
دکتر هم اصلا راضی نمی شد چون باید سریع عمل می کردند.
شب بود و برونسی از خود بیخود میشه و حسابی گریه می کنه
توی همان حال حضرت ابوالفضل را ملاقات می کنه حضرت دست می برن به سمت بازو و به راحتی تیر را در می یارن و می گن بلند شو زخمت خوب شد
برونسی میگه نمی زارن باید عمل شم
دوباره حضرت می گن تو خوب شدی
ناگهان به خود می یاد می بینه درد نداره از تخت می پره پایین با عجله می خواد بره بیرون که دکتر می رسه و ممانعت می کنه
هر چی قسم می ده کار ساز نمیشه و اینجا بود که برونسی اجبارا حقیقت را به دکتر می گه به شرطی که هیچ کس دیگه خبر دار نشه
دکتر می گه باید عکس بگیرم ..و اونجا میبینه که خبری از گلوله نیست
برونسی ارتباط بسیار نزدیکی در مناطق جنگی با حضرت زهرا داشته
معجزه هایی که رزمندگان به خوبی شاهد امر بودند
روحش شاد
کتاب خاکهای نرم کوشک زندگینامه شهید برونسی ارزش چند بار خوندن را داره
فرم در حال بارگذاری ...