موضوع: "حکایات"
روزی مجنون به قصد اینکه به منزل لیلی برود،شتری را سوار بود و می رفت و از قضا آن شتر کرهّ ای داشت شیر خواره،مجنون برای این که بتواند این حیوان را تند براند و در بین راه معطل کرّه شتر نشود،کرّه را در خانه حبس کرد و در را بست،خود شتر را تنها سوار شد و رفت.عشق لیلی مجنون را پر کرده بود .جز درباره ی لیلی نمی اندیشید.اما از طرف دیگر،شتر هم حواسش شش دانگ دنبال کرّه اش بود و جز درباره ی کرّه اش نمی اندیشید.کرّه در این منزل است و لیلی در آن منزل،این در مبدأ است و آن در مقصد.مجنون تا وقتی که به راندن مرکب توجه داشت شتر را می راند و می رفت.ولی در این بین حواسش متوجه معشوق می شد مهار شتر از دستش رها می گردید،شتر وقتی می دید مهارش شل شده،آرام برمی گشت به طرف منزل که کرّه اش در آنجا بود.یک وقت مجنون متوجه حال خودش می شد می دید دو مرتبه به همان منزل اول رسیده است،شتر را برمی گرداند و شروع به رفتن می کرد،مدتی می رفت دوباره از خود بی خود می شد،حیوان برمی گشت
دست معصوم را بوسيدم
حضرت آيت الله مروي، معاون رياست قوه ي قضائيه نقل كردند :« تابستاني بود در يكي از روستاهاي اطراف آمل به خدمت حضرت آيت الله حسن زاده آملي رسيديم. يكي از دوستان ما به همراه فرزندش با ما بود.
چون به خدمت حضرت آيت الله حسن زاده رسيديم، حضرت آيت الله خم شدند و دست بچه ي ما را بوسيدند.پدر بچه از تواضع استاد خجل شد و گفت : حاج آقا چرا اين كار را مي كنيد؟ ايشان فرمودند : كار مهمي نبود، من فقط دست يك معصوم را بوسيدم.»
ناگفته هاي عارفان، دفتر دوم، ص 190
علي يعني، تمام آنچه ما نمي دانيم . . .
جواني مسيحي اما شيفته ي مولا علي (عليه السلام) در ميان حاميان بود كه علي (عليه السلام) را از صميم قلب دوست مي داشت و به او عشق و ارادت مي ورزيد. روزي براي دريافت وجوه اكرام به سراغش رفتم، گفت : «انصراف دادم و نمي توانم كمك كنم» من رفتم و ديگراز ياد بردم ؛ تا اينكه روزي با ماحد اكرام تماس گرفت و گفت : «قصد دارم يتيمي را انتخاب و به او كمك كنم. از او در مورد تصميمش جويا شدم» گفت:« زماني كه تصميم گرفتم تا ديگر وجهي را پرداخت نكنم، بركت هم از زندگيم رفت» در واقع در همان زمان مجوز كارم باطل شد و هرچه كردم نتوانستم دوباره مشغول به كار شوم.شبي در فكر اينكه چه كنم و به كجا بروم بودم كه در يك لحظه به ياد علي (عليه السلام) افتادم و كمك كردن ايشان به يتيمان. و دوباره قصد كردم حمايت از يتيمي را به عهده بگيرم. باور نمي كردم چند روز گذشته بود كه مجوزم را گرفتم و همه ي اينها را از بركت امام علي (عليه السلام) و كمك به ايتام مي دانم.
بار الها . . .
آمده ام تا در سايه ي مهر تو خستگي را از خود برهانم و كوله بار سنگين گناهانم را بر زمين بگذارم.
“الحمد لله رب العالمین” این جمله ایست که همیشه در نماز آن را تکرار می کنیم. اما گاهی اوقات کمبودهای زندگی باعث می شود که با تمام وجود این جمله را نگوئیم بلکه با کمی دلخوری از خدا بخاطر ندادنهایش بدون باور قلبی آن را تکرار کنیم متن زیر نگاهی متفاوت به جهان اطراف ما دارد و برخی نعمتهای فراموش شده که ما اصلاً آنها را به عنوان نعمت به کار نمی بریم را به ما یادآور می شود: خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر همسرم را می شنوم. این یعنی او زنده و سالم کنار من خوابیده است. خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرفها شاکی است. این یعنی او در خانه است و در خیابانها پرسه نمی زند. خدا را شکر که مالیات می پردازم. این یعنی شغل و درآمدی دارم خدا را شکر که باید ریخت و پاشهای بعد از مهمانی را جمع کنم این یعنی در میان دوستانم بوده ام. خدا را شکر که لباسهایم کمی برایم تنگ شده اند. این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم. خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم. این یعنی توان سخت کار کردن را دارم. خدا را شکر که باید زمین را بشویم و اطاق را جارو کنم و پنجره ها را تمیز کنم. این یعنی خانه ای دارم خدا را شکر که در جای دور جای پارک پیدا کردم. این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن. خدا را شکر که سر و صدای همسایه ها آزارم می دهد. این یعنی می توانم بشنوم خدا را شکر که هر روز صبح زود باید با زنگ ساعت بیدار شوم. این یعنی من هنوز زنده ام. خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم. این به یادم می آورد که اغلب اوقات سالم هستم خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند. این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم. شما چه تعداد از این نعمتها سراغ دارید؟؟ .
فیلی را برای نوشیدن آب؛برسرچشمه ای آوردند.فیل در آب نگاه کرد.فیلی درشت پیکر در آب دید؛ترسیدوفرار کرد.او میپنداشت از دیگری میترسدو نمیدانست که از عکس خود فرار میکند.
وقتی خصوصیات اخلاقی بد؛مانند:ظلم-کینه ودشمنی-حسادت وحرص وبی رحمی وغرور در وجودتوست از آن ناراحت نیستی؛اماوقتی آن ها رادر دیگران میبینی؛فرارمیکنی وناراحت میشوی
فیه ما فیه