باید طلبگی کار کنیم،باید فقیرانه کار کنیم.
نه این که پول نخواهید،نه اینکه امکانات نخواهید،نه اینکه دنبالش نروید،چرا بروید.
اما اگر نشد،ره چنان رو که رهروان رفتند.یعنی با همان کمبود و فقر.
امام خامنه ای 1371/05/05
کار فرهنگی باید دانشجو را متخلق،انقلابی ،معتقد به آرمانها،
دوستدار کشور و نظام،دارای بصیرت ،با اعتماد به نفس
و سرشار از امید و با فهم درست از موقعیت کشور تربیت کند.
امام خامنه ای 1394/08/20
باید برای انجام کار فرهنگی و دینی انگیزه خود را تقویت کنیم.
انگیزه اهمیت بسیاری در تاثیرگذاری دارد و نباید در انگیزه ناخالصی ایجاد شود.یک انگیزه سالم برای فعالیت فرهنگی دینی انقلاب این است که انسان برای تقرب به خدا به این مرحله وارد شود و خودش را بدهکار و مسئول بداند.
ما در مقابل ائمه، شهدا و مردم مظلوم منطقه، تاریخ و امام زمان(عج) مسئول هستیم و بار مسئولیت باید بر دوش ما احساس شود.
امام خامنه ای 1392/03/20
ما فرهنگ را بستر اصلی زندگی انسان می دانیم،نه فقط بستر اصلی درس خواندن و علم آموختن.
فرهنگ هر کشور، بستر اصلی حرکت عمومی آن کشور است.
حرکت سیاسی و عملی اش هم در بستر فرهنگی است.
حرکت سیاسی و علمی اش هم در بستر فرهنگ است. فرهنگ یعنی خلقیات و ذاتیات یک جامعه و بومیِ یک ملت،
تفکراتش،ایمانش،آرمانهایش ،این ها تشکیل دهنده ی مبانی فرهنگ یک کشور است.این هاست که یک ملت را یا شجاع و غیور و مستقل
می کند،یا سرافکنده و ذلیل و فرودست و خاک نشین و فقیر می کند.فرهنگ، عنصر خیلی مهمی است.
امام خامنه ای 1392/03/20
❣️ هویت شیعه امامیه با دو امام بزرگوار به صورت ویژه پیوند خورده است. اولین امامی که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امامت رسیدند، امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) بودند و دومین امام،⚜️ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ⚜️ هستند که در انتهای این سلسله امامت قرار دارند. هویت شیعه، باور و حقیقتی است که شیعیان به آن معتقدند و ایمان خودشان را به خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) کامل می کنند.
❣️❣️ساحت دوم که در فضای جشن های نیمه شعبان باید مورد توجه قرار گیرد وجود⚜️ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ⚜️ است . وجود? حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با نجات بخشی، منجی بودن، اصلاح گرایی و رهایی مردم از قید و بند فسادها، تباهی ها و ظلم گره خورده است، بنابر این، لازم است در فضای جشن های نیمه شعبان، سعی کنیم اعتقادات را با ?حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) گره بزنیم.
❣️❣️❣️ساحت سومی که باید مورد توجه قرار گیرد،بعد رفتاری است. تعظیم شعائر الهی به این معنا است که یک رفتار مهم عبادی را انجام دهیم و با خوشحالی کردن، قلب و جانمان را با وجود ⚜️امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ⚜️گره بزنیم زیرا که خداوند بحث شعائر الهی را با تقوا گره زده است که این تعظیم شعائر الهی بر اساس قلب های پاک و پرهیزگار است.
?بنابر این باید تلاش کنیم که از آلودگی، شرک و رفتار ناشایست که با تقوا و عبادت همخوانی ندارد، دور شویم،?? لذا کسانی که در فضای جشن های نیمه شعبان فعال اند، لازم است در مسیری حرکت کنند که شعائر الهی را ترویج دهند.
?نکته دیگر که باید در جشن های نیمه شعبان مورد توجه قرار گیرد را تعمیق باورها است، کسب معرفت به حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نزدیکی به ایشان مورد توجه قرار گیرد، زیرا که ?حضرت منجی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای نجات بشریت آمده اند، بنابر این، در جشن های نیمه شعبان راهی روشن به آینده باید ترسیم شود.
?حجت الاسلام محمد یوسفیان
دلخوش به سلامی ام که جوابش واجب است….
سلام بر ابراهیم
«این روزها همه سراغ تو را از من می گیرند .می پرسند این ابراهیم شما کجاست ؟.نشانی ات را می خواهند ».
اما می گویم نشانی شهدا تنها در قلب هایی است که درگیر خداست!
می گویند شما عند ربهم یرزقونید و من محتاج لحظه ای از این رزق ها…
می گویند عباس وار تشنه لب شهید شدی و فاطمه گونه گمنام….
عباس زمانه لب تشنه ایم و مشک هایمان بر زمین مانده..نگاه کن ابراهیم به خیمه ها نگاه کن ببین که دشمنان چگونه کمین کرده اند . ابراهیم خودت کاری کن برایمان..
می گویند اگر به چهره خوبان نگاه کنی خدایی می شوی و من روزها دائم خیره در عکست می شوم..
چه خوب «انی حرب لمن حاربکم» را نشان دادی
آنچه را که من فقط در زبان می گویم تو با عمل نشان دادی عاشورایی شدی و من هنوز نمی دانم که حسین فاطمه از چه روی چنین آسمانی شدن را برگزید.
عاشورا را درک کردی و شدی مصداق « الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع)»
من نمی دانم با خدا چگونه معامله کردی که چنین گرامی ات داشت .چه شد که چون مادرم فاطمه گمنام شدی و امروز مشکل گشای سفره مادرانی که دست طلب به آستانت بلند می کنند .نامت، یادت، همه چیزت بوی فاطمه (س) می دهد…حتی غریب نوازیت .
ابراهیم در گوشی بگویم گره افتاده به کارهایم…گره افتاده به دلم. به حالم …ابراهیم این روزها دارم کم می آورم از این آشفته بازاری که هر روز با گناهی سرگرمم می کند . ابراهیم دعاهایمان به جایی نمی رسد .
ابراهیم جان گله گی نمی کنم دلتنگ شدم برایت …اینجا هوا برای نفس کشیدن کم است.ابراهیم دعا کن برایمان. برای دل هایمان امن یجیب بخوان . ابراهیم تحبس الدعا شدیم که ظهور نمی رسد. خودت برای ظهور آقایمان دعا کن. جواب نامه ی ما را نمی دهد دلبر….. خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود……
«نامت را که بر زبان می آورم اشک جاری می شود از چشمانم .نمی دانستم که لمس خیالت هم وضو می خواهد .من تو را زمانی شناختم که فهمیدم چشمت را به تمام چراغ های چشمک زن شهر بستی تا که فقط دنبال ستارگان پرفروغی باشی که مصداق «یخرجونهم من الظلمات الی النور است» و همین شد که آسمانی شدی ………..
«کانال کمیل قتلگاه شما شد و اینجا کانالهای مجازی قتلگاه روح و جان ما .شما تشنه لب آسمانی شدید و ما سیراب از گناه آتش خریدیم .حسینی شدن مسلک شما بود اما همدم شیطان شدن راه ما» .ومن خوب می دانم در این آشفته بازار پر هیاهوی احوال کشورم هنوز نام و یاد شماست که علمداری می کند.ابراهیم دستانمان را رها نکن این روزها بجز دستانت رابطه محکم و مطمئنی بین زمین و اسمان نمی شناسم .علمدار کمیل علمدار انقلاب و سربازانش محتاج دعای شماست.
لیلی نوشت (لیلا سادات امامی)
صدای به هم خوردنِ بالِ معصومِ فرشته ها می آید ، انگار آمدنِ تـــو نزدیکست … آرام جانم ، در این مدت دوستیمان، انگار سالهاست که تو را میشناسم،
نمیدانم چه رازیست ، رازِ بودن تو …
چه مهریست ، مهرِ به تو …
که زندگی ام را از پاییز به بهار رساندی … سپاس خدایی که تـــو را به من داد ابراهیم جان ، در سالروز میلادت برایمان دعا کن،
دعا کن رهرو راهت باشیم ، باشد که ما هم رستگار شویم … خورشید کمیل هزاران صلوات نذر بودنت شـصت و یکمین بـهار زنـدگـیت مـبارک
پ ن:
تولدت مبارک قهرمان من
طرح از آرام دل
امروز با بچه های حوزه رفتیم خونه سالمندان .?????
قبل از اینکه بخوام برم اونجا، پیش خودم میگفتم :خدایا برم چی بگم؟چیکار کنم؟ اونا الان مارو ببین خوشحال میشن ؟ناراحت میشن؟تحقیر نمیشن؟!?
وقتی پا تو حیاط آسایشگاه گذاشتیم، چند تا مادر و پدر اومدن طرفمون…
یکی میگفت روسری بهم بده ،یکی هدیه میخواست،دستای مهربونشون رو جلوت دراز میکردن انگار دنبال چیزی میگشتن?. یکی از بچها آبمیوه گرفته بود بهشون داد.
توی دلم اشک ریختم ،فریاد زدم از این دنیای نامرد.از این همه بی معرفتی?.
پدری که به ما لبخند میزد و سلام میکرد یا پدری که توی حیاط فریاد میکشید.
تو دلم گفتم چرا شما فریاد میکشید بذار من ?…بذار من فریاد بکشم! که جای شما اینجاست.!!
رفتیم داخل آسایشگاه براشون میوه گرفته بودیم انگاری موز خیلی دوست داشتند .
یکی یکی اتاقا رو وارد شدیم هر دوسه نفرمون تو یه اتاق رفتیم.
بهشون سلام دادیم ،بوسیدمشون.خیلی ها تو اغوشمون گرفتن ،چندتاشون حرف نمیزدن ،یکی دونفرشون انگار حوصله نداشتن.چندتاشون وقتی مارو دیدن فقط گریه می کردند .بغض میکردن…
خیلی ها میگفتن پیشمون بشینید ،برامون جا باز میکردن مثل مادرای مهربون.
بعضی هاشون میگفتن از بیرون چه خبر ،خبرا رو از تو جیباتون بیارین بیرون????????
توی یکی از اتاقا مادری بود که دوتا عروسک تو بغلش داشت،رفتم پیشش گفتم وای چه عروسکای قشنگی مادر !
اونا رو قایمشون کرد.بهش گفتم دوست داشتم خدابهم یه دختر بده براش عروسک بخرم.
یهو عروسکا رو از پشتش نشونم دادم گفت اینا دخترامم سارا و زهرا??????
دلخوشیش این عروسکا بود تو دلم گفتم حتما غروبا که میشه عروسکاشو باحسرت برمیداره میره میشینه لب تاقچه وساعت ها تو رویا باهاشون حرف میزنه .
تو دلم دوباره گریه کردم ,فریاد زدم .
خدایا چرا؟!…گناه اینا چیه؟؟
گناهشون اینه که مادرن !؟?یا پدر!؟?
فاطمه وظیفه خواه.