اعتکاف بهانه ای شد تا امروز بیست نفراز مبلغین دور هم به بحث و گفتگو و تبادل نظر بپردازند،این جلسه که با حضور مدیریت محترم خانم فلاحیان وخانم دنیوی مسئول فرهنگی دفتر امام جمعه سپاهان شهر بر گزار شد به منظور ارتقائ سطح کیفی مراسم بزرگ اعتکاف با حضور مبلغین طلاب بود وقرار شد تا طلاب با مهارت های مختلف از جمله ،خود شناسی ،مهدویت ،آداب همسرداری و تربیت فرزند ،فضایل اخلاقی ،دنیای مجازی و……در میان معتکفین حضور پیدا کنند .
در پایان هم خانم فلاحیان از حضور افراد تشکر کردند وبیان داشتند که
( باید سر بر آستان الهی نهم و سجده ی شکر به درگاه احدیت گذارم که طلابی این چنین اهل درد و دغدغه و صد البته اهل اقدام و عمل گرد هم آمدند تا زکات دانسته هایشان را نشر داده و نیز برای ندانسته هایشان تحقیق و پژوهش نمایند)
زمانی که برای تبلیغ به خارج ازقم رفته بودیم مرحوم مشکینی برای همسرم که دخترایشان بود نامه می نوشت همسرم حدودا بیست سالی بود که بچه دار نمی شد واین خیلی برای او سخت بود دراین دوران سخت روحی وروانی ایشان پشت سر هم به دخترشان نامه می نوشتند و در آن مطا لب ونکات بسیار آرام بخشی راهمرا ه با نصایح بسیار امیدوارکننده می گفتند واورابه الطاف الهی امیدوار وبه خضوع دربرابر حکمت الهی توصیه میکردند همان طور که گفتم ایشان به تک تک فرزندانشان توجه داشتند ولی چون می دانستند همسر من به خاطر نداشتن فرزند آسیب پذیر است به خاطر همین نسبت به سایر اولاد شان به اونگاه ویژه ای داشتند وزیاد نامه می دادند ومعمولا هم پایان نامه راباکلمات وجملات لطیف وشوخی به پایان می بردند.
منبع:بر گرفته شده از مجله خانه خوبان شماره 79
دوستان عزیزم سوال جالبی به ذهنم رسید که شاید سوال خیلی از شما باشه
…سوال اینه که آيا افرادي مثل اديسون ،انیشتین ،کوپر،الکساندر گراهامبل ……با آن خدمات که در راه رشد علم بشریت کرده اند بهشتي اند يا جهنمي ؟پاداش کار ان ها چگونه محاسبه می شود ؟؟
پیش از پرداختن به پاسخ، یادآوری این مقدمه ضروری است که قرآن کریم شرط ورود به بهشت را ایمان و عمل صالح می داند (آیاتی مانند 25 و 85 سوره بقره) و هیچکدام را به تنهایی برای کسب رضای الهی و نیل به ثواب اخروی کافی نمی داند؛ نه ایمان بی عمل را (158 سوره انعام) و نه عمل بی ایمان را (آیات 15 و 16 سوره هود )، که محور بحث ما در این نوشته همین آیات دسته دوم است که پاسخ سوال را روشن می کند. در آیات 15 و 16 سوره هود می خوانیم:
مَن كاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهََا نُوَفِّ إِلَیهِْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ
كسانى كه زندگى دنیا و زیور و زینتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به طور كامل در [همین] دنیا به آنان مى دهیم و در آن چیزى از آنان كاسته نخواهد شد.
1ـ مردم دنيا دو دسته اند؛برخي خود را براي ابديّت مي سازند امّا برخي ديگر، خود را رها نموده اند و فقط دنيا را مي سازند.
آنها كه خود را ساخته اند، وقتي از دنيا رفتند، خودي دارند ساخته شده و كامل؛ و جايگاه انسانهاي ساخته شده، بهشت است؛ امّا آنها كه عمر و استعداد و دارايي وجودي خود را صرف نموده اند براي ساختن دنيا، از دنيا مي روند در حالي كه قادر نيستند دنياي ساخته شده به دست خودشان را با خودشان به آخرت ببرند؛ از آن سو خودشان را هم نساخته اند؛ لذا انسان ناقصند؛ و جايگاه چنين انساني جهنّم است. چون بهشت و جهنّم در حقيقت چيزي نيستند جز ظهور داشته ها و نداشته هاي وجودي خودمان.
فرض كنيد كسي در يك باشگاه هر روز روي تخت خواب لم مي دهد و با دانش ورزشي كه دارد به ديگران تمرين مي دهد. او سالها اين كار را انجام مي دهد. بعد از چندين سال، شاگردان او همگي ورزشكاراني زبده شده اند؛ امّا خودش چه؟ خودش نه تنها رشد بدني نكرده بلكه از يك سو چاق شده و از سوي ديگر به خاطر عدم تحرّك، عضلاتش تحليل رفته اند؛ و در نتيجه به انواع امراض مبتلا شده است. چنين كسي ديگران را ساخته و خودش را نابود كرده است. آيا ساخته شدن ديگران، دليل مي شود كه خودش هم ساخته شده باشد؟! كساني مثل هايزنبرگ كافر و اديسون مسيحي و اينشتين يهودي و ابن سيناي مسلمان يقيناً براي آباداني دنيا تلاش نموده اند؛ امّا سوال اينجاست كه آيا قصدشان فقط ساختن دنيا بوده يا قصدشان خودسازي بوده است؟
برای مثال ..ابن سينا خدمت مي كرد، امّا قصدش آن بود كه از راه خدمت به خلق، روح خودش را ترقّي دهد؛ لذا ترقّي روحي هم كرد…
خلاصه آنكه:
بايد ديد كار يك شخص، محصولش در وجود خودش چه بوده است؟ بزرگي و كوچكي ظاهري كار مهمّ نيست؛ سازندگي آن در ذات خود شخص مهمّ است.
هرماه نوری دارد وهرروز نور دارد که مجانی به در خانه آدم می آیند این ماهستیم که باید این نورها راحفظ بکنیم شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام نزد خدا عزیز هستند این ها اگر برنماز ها مراقبت کنند مسئله غیبت وحسن خلق رارعایت کنند این انوارها هرروز به درخانه شان می آیند
منتها ماچه کنیم ؟چرا این انوار راحفظ نمی کنیم؟
ازیکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی (نخودکی اصفهانی ) محشور بود پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند ؟ آن ولی خدا جواب داد ایشان هرچه به دست می آورند نگه می داشت ولی ما انوار راضایع می کنیم شب بلند می شود ونمازشب می خواند صبح می نشیند غیبت میکند نور نماز شب رفت ،بایک حرف تلخ این نورها اربین می رود ،فردا وارد بازارقیامت میشود فکر میکند خیر است تعجب می کند خدایا پس چه شد نمازها ؟ وعمر ه ها ؟ می گویند تودل شکستی ریا کردی زهرزبان ریختی ،
جوان عزیز اگر عروج میخواهی ،می خواهی به جایی برسی ازخانه خودت شروع کن ،دل خواهرت راشکستی برو درستش کن .
جوانانی هستند که محاسن دارند انگشتر دارند عطر تیروز هم می زنند دربیرون هیئت ،ولی درمنزل بری بپرسی هیچ کس ازاوراضی نیست پس برای چه هیئت رفته بود چراجلسه رفته بودی ؟ آقایان حیفتان نمی آیدپدر ها و مادر ها رااذیت میکنید ؟ سیدرضی جامع نهج البلاغه پس ازمرگ مادرش گفت ((بعد ازاین باکدام دست بلاها راردکنم دست مادر که بالا میرود بلا ها ازشما دور میشود حیف نیست سر یک چیزجزئی مادر ر ا می رنجانید.
استاد آیت اله فاطمی نیا،مجله خانه خوبان
شکر صرفا یک رفتار بیرونی وبیان زبانی نیست بلکه حالتی درونی است که باوجود آن هیچ جای گله وشکایتی باقی نمی ماند وانسان شاکر درهرحال خودش راسپاسگزار پروردگار خویش می بیند بنابراین برای آنکه کسی این شکرراتجربه کند بابد از آن چه دارد وازآنچه برایش مقدرشده است رضایت داشته باشد بدون رضایت سپاسی وجود ندارد هر چند الفاظ آن بی شمار برزبان جاری شوند رضایت عمیق درونی شکررامعنا میدهد ثمرات آن رابه بار می نشاند اما احسایس رضایت افزون برآنکه انسان رابه مرتبه شکر رهنمون میکند به خود ی خود نیز آثار مثبتی دارد برای آنکه این آثار رامرور کنید کافی است لحظه ای به آنچه احساس نارضایتی وناخرسندی برسرما می آورد بیندیشیم . نارضایتی ممکن است درموارد مشخصی ودرمقایسه باتوانایی های خویش عامل وانگیزه حرکت وتلاش شود وباید ازآن درجای خود سود جست اما نارضایتی عمومی ازتقدیر الهی وشرایطی که خارج ازاراده ما ترتیب می یابند نه تنها عامل حرکت نمیشود بلکه به سرخوردگی .خشم ونفرتی فروخورده وپنهان منجر خواهد شد که تمام زیبای ها وداشته های نقدزندگی رانیز ازجلوه ورونق می اندازد بنابراین بخش مهمی ازلذت زندگی دراحساس رضایت نهفته است . رضایت ازیک جهت به ارتباط شما وپروردگارتان مربوط است وباعث حفظ اصلاح وتقویت این رابطه پربرکت می شود امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرموده اند :
(چگونه مِؤمن ،مؤمن باشد با آنکه ازقسمت مقدر خود ناراضی باشد ووضعیت خود راحقیر بپندارد درصورتی که حاکم بالای سر اوخداست ومن ضامنم برای کسی که جز رضایت از خدا دردلش خطور نکند دعایش به درگاه خدا مستجاب شود)(الکافی ،ج 3،ص162)
رضایت نشانه ایمان شماست واین ضامن برکتی ازبین نرفتنی درمعیشت شما خواهد بود فرد باایمان اگرچه برای رفع مشکلاتش می کوشد اما ازوضعیتی که دارد گلایه مند وشاکی نیست .همان چه که دارد بهترین است وکوشش اوجزئی ازهمین وضعیت است که مطلوب است .
ازسوی دیگر رضایت اززندگی به شما دیدگاهی مثبت وروشن نسبت به هستی وآینده می بخشد به این ترتیب نه تنهابه رکود وخمودگی وتنبلی منجر نمی شودکه بر شور ونشاط وسرزندگی شما می افزاید این رضایت از سرخستگی وناچاری وضعف نیست این رضایت تن دادن ذلیلانه نیست بلکه پذیرش خویش وشرایط خویش درجست وجوی جوهر زندگی درلحظه لحظه های اکنون است راستی کسانی که عمر خود رادر مقایسه خویش بادیگران وجست وجوی زندگی درآرزوها وآینده ای وهم آلود صرف می کنند حتی اگر به آنچه می خوا هند برسند هرگز به این رضایت دست خواهند یافت ؟
حتی آینده رادررضایت امروزباید جست چنان که خداوند درباره مجاهدین راه حق فرمود:
اگر به آنچه خدا وپیامبرش به آنان داده راضی باشند وبگویند،خداوند برای ماکافی است وبه زودی خدا ورسولش ازفضل خود به ما میبخشد ماتنها رضای اورا می طلبیم برای آنها بهتراست .(توبه 59)
منبع :مجله خانه خوبان ،شماره85
وقتی ازقناعت سخن می رود چه احساسی به شما دست می دهد ،وچه نوع زندگی درذهن شما مجسم می شود،
خیلی از مردم احساس خوشایندی نخواهند داشت ونمی توانند زندگی باقناعت رابه عنوان یک زندگی شایسته بپذیرند چرا؟
چون تصویری که ازقناعت درذهن آن ها وجود دارد یک تصویرجعلی است وربطی به حقیقت ندارد قناعت عقب ماندگی ودر جازدن نیست بلکه نگرش وروحیه ای است که انسان رابه سوی احساس رضایت ولذت بردن ازنعمت زندگی سوق میدهد درحقیقت رضایت ونتایج ارزشمند آن وقتی به دست خواهد آمد که قبل ازآن راه به سرزمین پربار قناعت برده باشیم بیشتر داشتن وتلاش برای بدست آوردن به خودی خود بدنیست ونه تنها ازآن نهی نشده بلکه به توسعه دادن امکانات زندگی نیز توصیه شده است امااین نباید تبدیل به زیر بنا ورویکرد اصلی شما در زندگی تان بشود خط اصلی زندگی شما داشته ها ی فعلی است هیچ چیز نباید مانع ازخردسندی تان ازداشتن این نعمت ها شود قناعت یعنی بیش از نداشته ها به داشته هایت بیندیش ،می دانید چرابرای اغلب انسان ها چشم برداشتن ازنداشته ها دشواراست ؟ احتمالا مهم ترین دلیل این است که معنای زندگی و آرامش درونی خویش را در آن ها جست وجو می کنند این
یک راه کار ساده اما فوق العاده بااهمیت است . وقتی که دریابیم به دست آوردن این نداشته ها چیزی برما نمی افزاید به آنچه داریم قناعت میکنیم اگر گفته اند ((هیچ گنجی چون قناعت نیست ))به همین دلیل است آنکه درجایگاه قناعت قرار می گیرد به هیچ ثروت مادی نیازندارد وازاین جهت ازهمه ثروتمندان وسرمایه داران بی نیاز تر است . امام صادق (علیه السلام)فرمودند:
((آگر فرد قانع قسم بخورد که ما لک دنیا و آخرت است خدا اورابه دلیل بزرگی جایگاه قناعت تصدیق می کند وچرابنده به آنچه خدا قسمت نموده قناعت نکند درحالی که خدا فرمود من معیشت دنیایشان را بینشان تقسیم نمودم وهر که به آنچه قسمتش شده قناعت کند ازدغدغه وسختی ورنج آسوده شود ))
آنچه گفته شد بخشی از تاثیر قناعت برزندگی شماست این منش علاوه براین سامانی که به روح وجان شما میدهد ثمرات مثبت اقتصادی نیز خواهد داشت واین چیزی است که اهل حرص وطمع هزگز تصورش راهم نمی کنند تاثیر مادی قناعت ازجهتی چندان هم نباید عجیب ودور از انتظار باشد چراکه قناعت به معنای صحیحش ازهزینه های شما می کاهد نه ازکارو تلاش وبدست آوردن در آمد
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند:
((هرکه به حلال اندک خشنود باشد هزینه اش سبک شود )) اما تاثیر قناعت وترک حرص برروزی شما می افزاید این فرمایش امیرالمؤ منین (علیه السلام )ممکن است به رابطه ای معنوی وباطنی بین قناعت ورزق اشاره داشته باشد امابراساس اسباب ملموس مادی نیزمی توان مشاهده کرد که چگونه افرادی که حرص وطمع بیشتری داشته اند ازرزق طبیعی خودنیز بازماندند وآنچه راکه داشتند به باد دادند درمقابل اهل قناعت که با آرامش وصبر ومدارا اندک اندک پیش رفتند وبدون آنکه با بلند پروازی رنجشی بیافریدند ورنج بیهوده ای برخود ودیگران تحمیل کنند معیشت خود راسامان دادند .
بر گرفته از مجله خانه خوبان،شماره 85
دراهمیت آن همین بس که خداوند سیزده بار درقران کریم احترام ونیکی به پدر ومادر یا د نموده وجالب اینکه در هفت جا پس از
دعوت به پر ستش خدای یگانه وشکر خدا احسان به پدر ومادر راذکر فرموده است .
این همردیف قردادن دو مسئله بیانگر این است که قران تاچه اندازه برا ی والدین احترام قائل است :
( لاتُعبُدونَ اِّلا الله وَباِلوَالِدَین إحسَناً)
جز خداوند یگانه راپرستش نکنید وبه پدر ومادر نیکی کنید ( بقره 83 )
(إعبُدواا لله ولَا تُشرکُو ا بِهِ شَیا وَبِالوَالِدَیِنإاحسنًا ))
خدار ا بپرستید وهیچ چیز راهمتای او قرا ر ندهید وبه پدر مادر نیکی کنید (نساء 36 )
أَلا تَشرکُوا بِه شَیئًا وَبِالوَاِلَدیِن إحسَنًا
اینکه چیزی راشریک خدا قرار ندهید وبه پدر ومادر نیکی کنید (انعام 151)
وَقًضی رَبَّکَ ألّاَ تَعبُدوإالا إیَّاهُ وَباِلوالَدیِن إحسانًا إما َیبلّغَنَّ عِنَدکَ الِکبَر
أحَدُهُما أَوکِلاهُما فَلا تَقُل لَهُمااُفَّ وَلا تَنَهرهُما وَقُل لَهُما َقولًا کًریًما وَاخفِض لَهُما جَناحَ الذِل من الرحمه وقل رب ارحمها کما ربیانی صغیرا اسرا ء( 23و24 )
وپروردگارت فرمان قاطع داده است که : جز اورانپرستید وبه پدر ومادر نیکی کنید هرگاه یکی از آنان یادونفرشان در کنارت به پیری رسند { چنانچه تورابه ستوه آورند } به آنان اف مگوی وبرآنان بانگ مزن و پرخاش مکن وبه انان سخنی نرم وشایسته {وبزرگوارانه } بگو وبرای هردوازروی مهرو محبت بال فروتنی فرود آر وبگو : پروردگارا آنان رابه پاس آنکه مرا درکودکی تربیت کردند مورد رحمت قرار ده .
دراین آیه شریفه نکته های عمیق وآموزنده ای وجود دارد که بانگاه دقیق به آنها حقوق والدین ومنزلت آنا ن به خوبی آشکار می شود:
1-اصل توحید یکی ازاساسی ترین تعلمات انسانی انبیاء الهی است . خدا دراین آیه احترام واحسان به پدر ومادررادرکنار پرستش خود ذکر فرموده واین نشان دهنده اهمیت بالای موضوع است.
2- به هیچ وجهی نباید والدین رااذیت کرد وسخنان آزار دهنده ای به آنان گفت .
3- هنگامیکه سالخورده شدند وحوصله ،توقع ،روش ومنش ودیگرخصوصیات اخلاقی آنان باشما سازگاری نداشت نباید بی تاب وعصبی وکم حوصله شوید وحتی دراین هنگام نباید به آنان اف بگویید.
4- درحضور والدین کمال تواضع راداشته باشید تعبیر آیه این است که دربرابر آنان ((خفض جناح )) کنید .
خفض جناح یعنی اگر شما پرنده ایی رادنبال کنید این پرنده تاآنجا که میتواند بال می زند وفرار میکند وهرگاه نتوانست برزمین می دود ولی اگر باز هم نتوانست برود بال هایش راپهن میکند وتسلیم میشود این حالت را(خفض جناح ) می گویند.
یعنی بال ها رابه نشانه التماس پهن کردن وتسلیم شدن
5- درحق والدین دعا کردن وبرای آنان طلب رحمت کردن .
این آموزه مؤکد اسلامی نشان از شکوه وقرب والدین دردین اسلام دارد. چه بسا فرزندانی که باخدمت به والدین به سعادت دنیا وآخرت دست یافته اند ودر مقابل درلابه لای تاریخ دیده می شود که عاقبت بی احترامی به پدر ومادر عاق والدین بوده است که برای فرزندان بسیار شوم ونکبت بار بوده است .
منبع:سریر سخن(ره توشه 2) ،علی باقر شیخانی -سید حسین اسحاقی،ص 189
مردی از اهل حبشه نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و گفت: یا رسول الله! گناهان من بسیار است، آیا درِ توبه به روی من باز است؟
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: آری! راه توبه بر همگان هموار است. تو نیز از آن محروم نیستی.
مرد حبشی از نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) رفت. مدتی نگذشت که بازگشت و گفت: یا رسول الله! آن هنگام که معصیت میکردم، خداوند مرا میدید؟
پیامبر(ص) فرمود: آری! میدید.
مرد حبشی آهی سرد از سینه بیرون داد و گفت: توبه، جرم گناه را میپوشاند. چه کنم با شرم آن؟!
در دم فریادی کشید و جان داد…
کیمیای سعادت، ص654