از مکافات عمل غافل مشو!
شبی از شبها وارد قم شد و برای ترساندن مردم شهر، دو جوان را دستگیر و بدون آنکه - در ظاهر - کاری کرده باشند و محاکمهای و سؤال و جوابی در میان باشد، آن دو را در مقابل چشمان مردم به قتل رساند!“رضاخان” قلدر را میگویم.
در حیرت بودم.
نزد خود گفتم:
- باید حسابی در کار باشد!
تا اینکه معلومم شد؛
گفتند:
- روز قبل از حادثه، همان دو جوان، گربهای را گرفتند و نفت بر سر حیوان ریخته و زنده زنده او را آتش زدند؛ آن هم برای خوشگذرانی!!
«از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید، جو ز جو»
منبع: آیت بصیر، احمد لقمانی، ص۹۹-۹۸
بر اساس حکایتی از حضرت آیتالله بهاءالدینی
نظر از: وصال [بازدید کننده]
زحمات شما قابل قدردانی است.
از مطالب خوبتان ممنونم
یاعلی
فرم در حال بارگذاری ...