سید پیری بود، اما ابهر واهل منبر و عبادت ،لقب خوبی هم داشت، ((وجیه الله)). اوقصد رفتن به مشهد راداشت به تهران آمد که باهم برویم. به ایشان گفتم شما برو من چند روز دیگر می آیم. من تا بروم مدتی طول کشید و روزهای آخر سفر شد. در مشهد، در صحن نو ایشان را دیدم. تا مرا دید اشکش جاری شد، گفتم: حتما این چند روز دائم گریه می کردی ؟ گفت : گریه نکنم چه کنم.
اگر حضرت رضا (علیه السلام) بفرمایند:
آقا وجیه شما سالی چند روز این جا می آیی فقط گریه هایت راپیش ما می آوری، خنده هایت راکجا می بری چه جواب می دهی ؟ یک باره همان جا داخل صحن خنده اش گرفت وهرچه سعی می کرد جلوی خنده اش را بگیرد نمی توانست. بعضی از ما هم این جور هستیم، بعد از یک سال یا چند سال می رویم زیارت، فقط گریه هایمان را برای حضرت می بریم، حاجت هایمان را برای حضرت می بریم، حاجت هایمان هم روی آن. آن وقت ببینید چه می شود. درست است که ائمه (علیهم السلام) کریم هستند و بزرگوار ولی انصاف داشته باشید،گریه هایتان راکنار بگذارید و خنده هایتان را بیاورید .
اجتماع جای خنده است، دنیا جای خنده است، سر نماز که می روید باخنده بروید.
البته خداوند هم مزاج ما را می داند، برای همین گفت زیاد گریه کنید وکم بخندید.
فلیضحکوا قلیلا ولیبکوا کثیرا
خدامی گوید : حال که پیش ما نمی آیید و در بیان ها سر گردانید زیاد بگریید و کم بخندید. والا، بایستی قشنگ ها را نزد امامان (علیه السلام) ببریم .
توصیه مرحوم اسماعیل دولابی ،طوبای محبت ج 2 ص 56
نظر از: صداقت...! [عضو]
نظر از: مادر پهلو شکسته [عضو]
نظر از: وصال [بازدید کننده]
زیبا بود سپاس
فرم در حال بارگذاری ...