مرحوم آیت الله صدر پدر امام موسی صدر که قبرشان در نزدیک حرم است نقل کرده اند : بعد از فوت آیت الله حائری ( سه نفر مرجعیت قم را اداره می کردند : آیت الله صدر، آیت الله خوانساری و آیت الله حجت ) اداره حوزه برای ما سخت بود و مشکلات زیادی از طرف حکومت رضاشاه برای ما ایجاد می شد . آیت الله صدر پذیرفته بودند که ماهی سه تومان به طلبه ها شهریه بدهم . چند ماه گذشته بود و من پول نداشتم که به طلبه ها بدهم . وقتی حساب کردم دیدم که یازده هراز تومان بدهکار هستم . من اعلام کردم که از فردا کمک هزینه نمی دهم . طلبه ها پیش من آمدند و یکی از آنها درد و دل کرد و من خیلی ناراحت شدم و گفتم که تا فردا صبر کنید . نیمه شب به حرم حضرت معصومه آمدم و با حضرت درد دل کردم و گفتم که اگر شما نمی خواهید این حوزه اداره بشود تکلیف ما را مشخص کنید ، اگر خودت قدرتی نداری از برادرت و جدت کمک بگیرد . من دیگر به زیارت شما نمی آیم .( این حرف یک مرجع بزرگ است ) وقتی من به خانه آمدم دیدم که در می زنند و آقایی با من کار داشت . این آقا دست من را بوسید و عذرخواهی کرد که بد موقع آمده است . ایشان گفت که من به اصفهان می رفتم ولی وقتی چشمم به بارگاه حضرت معصومه افتاد ، به دلم برات شد که الان وجوه شرعی خودم را به شما بپردازم . من می دانم که الان بین الطلوعین است و کسی خانه ی یک مرجع نمی رود. ایشان پولی داد که علاوه بر اینکه بدهی را دادم ، شهریه یکسال طلبه ها هم تامین شد . من به حرم رفتم تا هم از حضرت تشکر کنم و هم عذرخواهی کنم و بگویم که همه ی عالم در اختیار شماست و لازم نیست که شما از برادر یا جدتان کمک بگیرید
نظر از: رحیمی [عضو]
نظر از: وصال [بازدید کننده]
از مطالب خوبتان ممنونم
موفق باشید
یاعلی
فرم در حال بارگذاری ...
ولادت با سعادت حضرت معصومه مبارک
بانو! تمام کشور ما خاک زير پات
…
همسايه سايهات به سرم مستدام باد
لطفت هميشه زخم مرا التيام داد
وقتي انيس لحظه تنهاييام توئي
تنها دليل اينکه من اينجاييام توئي
هر شب دلم قدم به قدم ميکشد مرا
بياختيار سمت حرم ميکشد مرا
با شور شهر فاصله دارم کنار تو
احساس وصل ميکند آدم کنار تو
حالي نگفتني به دلم دست ميدهد
در هر نماز مسجد اعظم کنار تو
با زمزم نگاه دمادم هزار شمع
روشن کنند هاجر و مريم کنار تو
تا آسمان خويش مرا با خودت ببر
از آفتاب رد شده شبنم کنار تو
در اين حريم، سينه زدن چيز ديگريست
خونينتر است ماه محرم کنار تو
ما در کنار صحن شما تربيت شديم
داريم افتخار که همشهريات شديم
ما با تو در پناه تو آرام ميشويم
وقتي که با ملائکه همگام ميشويم
بانو! تمام کشور ما خاک زير پات
مردان شهر نوکر و زنها کنيزهات
زيباترين خاطرههامان نگفتني ست
تصوير صحن خلوت و باران نگفتني ست
باران ميان مرمر آيينه ديدنيست
اين صحنه در برابر آيينه ديدنيست
مرغ خيال سمت حريمت پريده است
يعني به اوج عشق همين جا رسيده است
خوشبخت قوم طايفه، ما مردم قميم
جاروکشان خواهر خورشيد هشتميم
اعجاز اين ضريح که همواره بيحد است
چيزي شبيه پنجره فولاد مشهد است
من روي حرفهاي خود اصرار ميکنم
در مثنوي و در غزل اقرار ميکنم
ما در کنار دختر موسي نشستهايم
عمريست محو او به تماشا نشستهايم
اينجا کوير داغ و نمکزار شور نيست
ما روبروي پهنه دريا نشستهايم
قم سالهاست با نفسش زنده مانده است
باور کنيد پيش مسيحا نشستهايم
بوي مدينه ميوزد از شهر ما، بيا
ما در جوار حضرت زهرا نشستهايم
———————
*مربع
از ما به جز بدي که نديدي ببخشمان
از دست ما چهها که کشيدي ببخشمان
من هم دليل حسرت افلاک ميشوم
روزي که زير پاي شما خاک ميشوم…