الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ…الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ
یعنی ما پاکان را کنار پاکان و ناپاکان را در کنار ناپاکان قرار میدهیم.
پس اگر کسی پاک شد کنار انسان پاکی مثل خودش قرار میگیرد.
و اگر کسی ناپاک شد کنار انسان ناپاکی مثل خودش قرار خواهد گرفت.
بر این اساس هر کس همسر پاک میخواهد باید در پاکی و طهارت خود بکوشد.
پس تنها شرط، پاک شدن خود است، چراکه وقتی پاک شدیم با پاکان جوش میخوریم و وقتی ناپاک شدیم، ناپاکان در چشم ما جلوه میکنند.
قرآن کریم میگوید: تو پاک باش من به تو قول میدهم آنکه سر راهت به عنوان همسر قرار میگیرد آن هم پاک باشد.
بخاطر همین هم هست که در خواستگاری از میان ده نفر دهمین نفر را میپسندی و بقیه چنگی به دل نمیزنند چرا؟ چون آن پاکی و طهارت در آنها وجود ندارد و در نتیجه آن جاذبه و کشش هم اتفاق نمیافتد.
دقیقاً مثل این است که شما میان مقداری پنبه یک پاره آهن قرار داده و کنار چوبهایی فوق العاده شیک و شکیل و زیبا عبور دهید ولی با همه اینها هیچیک از چوبها هیچ جاذبه و کششی برای آن پاره آهن ندارند، در حالیکه اگر کنار یک آهن ربا عبور داده شود به راحتی مجذوب میشود.
طهارت و پاکی هم همینگونه است یعنی اگر کسی دلی طاهر و اندیشهای پاک داشته باشد وقتی به خواستگاری میرود وکنار یک چهره زیبا ولی ناپاک قرار میگیرد برای او هیچ جاذبه و کششی نخواهد داشت ولی وقتی به هم جنس خود میرسد که مثل خود او پاک و بیآلایش است، کاملاً برای او جاذبه دارد هر چند پریچهر و زیبا هم نباشد.
البته دراینجا اصل نود درصد را فراموش نکنیم پس اگر میگوییم هر کس پاک است همسری پاک مییابد وهر کس ناپاک باشد همسری ناپاک خواهد یافت استثناءهای خود را هم خواهد داشت نمونه اش نوح و لوط و پارهای از پاکان تاریخ.
اینها همان استثناءهایی است که درعالم هست پس اینها را ملاک نگیریم.
منبع:برگرفته از کتاب نقره سپید
حجه الاسلام محمد رضا رنجبر
انتشارات حدیث راه عشق
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ
خدایا در روز پنجم ماه رمضان من را از مستغفرین قرار بده
استغفار شرایط دارد ؛ کسی که مال حرام خورده با استغفار درست نمی شود بلکه باید صاحبان مال را راضی کند تا استغفار او پذیرفته شود ؛ اگر بدنت از مال حرام فربه و چاق شده است باید با روزه و کم خوردن آن گوشت های حرام را آب کنی ؛ اگر قبلا شب تا به صبح در مجلس طرب و گناه بسر می برده؛ الان که می خواهد توبه کند باید شب ها عبادت کند و احیاء بگیرد تا جبران گذشته بشود . [2]
پس اینکه می گوییم ؛ خدایا من را از مستغفرین قرار بده به این معناست که واقعا از گذشته خویش پشیمان باشم و حقوق مردم را ادا کنم ؛ طوری نباشد که اگر گناهی کرده ام حالا که به آن گناه فکر می کنم از فکر کردن به آن گناه لذت ببرم ؟! باید توبه راستین کرد.
ممدوح بودن استغفار زبانی :
اگر مقید باشید هر روز به تعداد مشخصی استغفار زبانی بکنید خوب است بعد از نماز عصر هفتاد بار استغفار کردن خوب است که در روایت هم وارد شده است . [3]
خواص استغفار
الف- رهایی از غم و غصه
(من اکثر الاستغفار جعل الله من کل هم و غم و فرجا)
کسی که زیاد استغفار کند چهار چیز بدست می آورد ؛ کسی که استغفار می کند و اهل استغفار است خدا غم و غصه را از دل و جان او بر می دارد ؛ گاهی بدون هیچ دلیلی احساس غم و غصه کرده ام ؛ و استغفار که می کنم ؛ حالم خوب می شود شما هم این مطلب را امتحان کنید.
امَّا یَبلُغَنَّ عِندَکَ الکِبَرَ اَحَدُهُمَا اَو کِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا اُفٍّ
هر گاه يكى از آن دو (پدر و مادر)، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، به آنان اف مگو.
نحوه برخورد با والدین
وقتی قرآن می گوید «زمانی که به سن پیری می رسند»، یعنی با کنایه به ما تذکر می دهد که وقتی انسان پیر می شود، رفتارش تغییر می کند و ممکن است که این رفتار تا حدی خوشایند و دلچسب نباشد. چرا که این آدم غرغرش، توقعاتش، خواسته ها و گلایه هایش نسبت به ما زیاد می شود. از نظر قرآن در این شرایط حتی حقّ گفتن یک «اف» را به آنها نداریم.
در ادامه ی آیه آمده است:
و قُل لَهُمَا قَولاً کَریماً؛
یعنی نه تنها حق گفتن یک «اف» را به آنها ندارید بلکه می باید با کرامت و بزرگواری با ایشان سخن بگویید. درحقیقت ما را مورد پرسش قرار می دهد که این پدر و این مادر به خاطر کهولت و پیری است که این چنین رفتار می کنند؛ اما شما چگونه رفتار ناپسندتان را توجیه می کنید؟
باید مراقب واکنشهای منفی خود باشید. هنگامی آسیب به زندگی شما وارد می شود که نسبت به برخورد غلط اطرافیانتان واکنش نامناسب نشان دهید. به تعبیر قرآن حتّی گفتنِ یک «اف»، زندگی شما را دچار آسیب می کند. ترجمه ی فارسی «اف» همان «اِ» است. دقت داشته باشید که شما با گفتن«اِ» به والدین پیرتان توهین نکرده اید؛ بلکه فقط یک صوتی که به نوعی نشان دهنده ی نارضایتی شماست از دهانتان خارج شده است؛ قرآن همین را هم جایز نمی داند.
منبع : کتاب سردلبران، دکتر امیرحسین بانکی پورفرد
انتشارات حدیث راه عشق
در هر هفته یک فراز از دعا که با اللهم شروع می شود را دنبال می کنیم.
خواندن دعا باید به گونه ای باشد که اعتقاد ساز باشد. ارزش هر انسان به نوع خواسته ها و آرزوهایش است.
با شرح و تکرار روزانه دعای مکارم اخلاق، زمانی خواهد رسید که خواسته های مادی بی رنگ شده و خواسته هایم خواسته های مکارم الاخلاقی می شود.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِى أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِى أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِى إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِى إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ.
اللهم : الله (معنای اصطلاحی) : کسی که همه ی روحم به سوی توست.
صلوات: در شروع دعا کسی که وسیله استجابت دعا است را ابتدا ذکر می کنیم.
بلغ بایمانی :… برسان ایمانم را به کامل ترین ایمان…
می دانم آنچه بر طرف کننده ی مشکلاتم هست دین است، دین دارم اما ایمان به دین درونم ضعیف است، باورم را نسبت به دین پررنگ کن (به جای خواسته های دنیایی از خدا طلب ایمان کامل داشته باشم.)
واجعل یقینی افضل الیقین
خدایا یقین مرا بالاترین یقینها قرار بده
یقین باعث می شود مومن از ایمانش به آرامش برسد یقین ایمان را دلنشین می کند.
امروزه هستند کسانی که حجاب را رعایت می کنند اما بدشان نمی آید گاهی هم حجاب نداشته باشند.
سعی می کند همیشه راست بگویند اما((کاش می شد دروغ بگوییم و کارمان حل بشود))
این افراد به درجه یقین نرسیده اند.
واتنه بنیتی الی احسن النیات
خدایا نیتم را منتهی کن به بهترین نیتها.
گاه نیتم از نماز چوب نخوردن است…
گاه بخاطر سرکش نشدن است…
گاه برای نعمات بهشتی است…
گاه برای رضایت خدا است…
گاه نماز میخوانم که وجودم تماماً از تو مملو شود.
بالاترین نیتها را در نظر بیاورم.
وبعملی الی احسن الاعمال
منتهی کن علم را به بهترین عمل
خدایا من فقط عمل خوب نمیخواهم داشته باشم.
من علموالصالحات را میخواهم یعنی تمام عملکردم از هر نظر عالی باشد.
یک معلم خوب فقط خوب درس نمی دهد. خوب صحبت می کند، خوب نگاه می کند، خوب می نشیند، خوب رفتار می کند، خوب می نویسد، خوب فکر می کند..
خوب ترین اعمال را از هر جهت از خدا بخواهیم.
من عمل ساده دین را نمیخواهم بلکه عمل عالی دین میخواهم…
به کوشش طلبه (مبلغ)گرامی : لیلا خلدی نسب
تازه واردها
شب قدر که رسید ، به اتفاق چند تن از هم رزم ها رفتیم به محل برگزای مراسم احیا.از مجموع سیصد و پنجاه نفر افراد گردان، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب کردم.شب دوم هم همینطور بود. برایم سوال شده بود که چرا بچه ها برای احیا نیامدند، نکند خبر نداشته باشند.از محل برگزاری احیا بیرون رفتم.پشت مقر ما صحرایی بود که شیارها و تل زیادی داشت.به سمت صحرا حرکت کردم ، وقتی نزدیک شیارها رسیدیم ،دیدم در بین هر شیار ، رزمنده ای رو به قبله نشسته است،قرآن را روی سرش گرفته و زمزمه می کند.چون صدای مراسم احیا از بلندگو پخش می شد، بچه ها صدا را می شنیدندو در تنهایی و تاریکی حفره ها ، با خدای خود راز و نیاز می کردند .بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم که برای مراسم عزاداری و احیا آمده بودند ، مثل من تازه وارد بودند.
جرم سنگین روزه داری
اسارت بود و روزه گرفتن یک جرم سنگین. بچه ها غذای ظهر را می گرفتند و در یک پلاستیک می ریختند چهار گوشه ی آن را جمع می کردند و گره می زدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می کردند تا با ان افطار کنند.اگر موقع تفتیش از کسی غذا می گرفتند، شکنجه اش می دادند.آن غذای سرد ظهر یا غذای مختصری را که احیانا در شب می دادند ، بچه ها به عنوان افطار می خوردند و تا افطار بعد، به همین ترتیب می گذشت.
آموزش نظامی در روزهای روزه داری
روزه داری گرمای سوزان خردادماه خوزستان و فعالیت های زیاد روزانه ، به خودی خود واقعا طاقت فرسا بود. حالا به این اضافه کنید دوران تحت آموزش نظامی بودن را. هر روز صبح بعد از خوردن سحری و اقامه ی نماز جماعت برنامه ی صبحگاه و بعد هم آموزش های سخت نظامی شروع می شد و تا ظهر ادامه داشت. بعد از نماز ظهر، بچه ها دو ساعتی می رفتند توی چادرهایشان و استراحت می کردند، اما گرمای هوا باعث می شد داخل چادر شبیه سونا شود. بچه ها سطل آبی می گذاشتند وسط چادر و دورش دراز می کشیدند و چفیه هایشان را توی سطل خیس می کردند و چفیه را می کشیدند روی بدنشان تا فقط کمی خنک بشوند.
صفحات: 1· 2
شب های ماه رمضان است، اغلب شما جوان هستید،وضو بگیرید،نماز بخوانید،کم حرف بزنید،کم قصه بگویید، این چیزهایی که در تلویزیون نشان می دهد برای تفریح است.
شما که روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید،کمی به کارهایتان برسید،نیم ساعت یا یک ساعت بعداز نماز در سجاده بنشینید و خدا را یاد کنید،افطار که کردید ،بدنتان که آرام گرفت ، به دعایی ، به ثنایی یک دقیقه خدا را یاد کنید. با خودتان خلوت کنید.به قرآن نگاه کنید یا اینکه اصلا ساکت بنشینید، این خیلی قیمتی است،آدم افطار حقیقی را با خدا می کند.افطار حقیقی که خوردن نیست. (ابعث حیا )، آن افطار است.
نماز ، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است،روزه علی (علیه السلام ) است،افطار، خداست.
از افطار هم بالاتر چیزی نیست.
علی (علیه السلام) روزه است؛یعنی هرکه علی(علیه السلام) را قبول کند در دنیا کم حرف می زند، آلوده نمی شود.ذکر دنیا را کم می کند، ادعایش از بین می رود.هرکه پیغمبر را نگاه کند نماز خوانده است.ذکر خدا می گوید، دعا می کند, صلوات می فرستد.همینطور می آید جلو تا خدا را ملاقات می کند و می گوید اشهد، خدا را دیدم.اشهد ان لا اله الا الله می گوید و بالا می رود.
حاج اسماعیل دولابی(نشریه خانه خوبان ،شماره 78