علي (عليه السلام) در كتب اهل تسنن
در بيان اينكه تنها علي(عليه السلام)وشيعيانش رستگارند
سيوطي در تفسير خوددر ذيل آيه ي7 سوره ي بينه مي گويد:ابن عساكر از جابر بن عبدالله روايت كرده،كه نزد رسول خدا(صلي الله عليه واله)بوديم كه علي(عليه السلام) از راه رسيد،
رسول خدا(صلي الله عليه واله)فرمود:به آن خدايي كه جانم به دست اوست اين شيعيانش تنها و تنها ايشان رستگاران روز قيامتند،و به همين جهت اصحاب رسول خدا(صلي الله عليه واله)هر وقت علي(عليه السلام)را ميديدند كه مي آيد به يكديگر مي گفتند:خير البريه آمد.
مناوي در كنز الحقائق،هيثمي در مجمع،و در صواعق المحرقه، رواياتي در اين باب آورده اند، و رسول خدا(صلي الله عليه واله) در روايت صواعق فرموده:يا علي خداي تعالي تو را و ذريه ات و فرزندانت و خاندانت و شيعيانت و دوستان شيعيانت را آمرزيده است.
پاداش محبت علي(عليه السلام) جنات عدن است
در كتاب خصال از رسول خدا(صلي الله عليه واله)چنين نقل شده:
{من سره ان يحيا حياتي و يموت مماتي و يسكن جنتي التي و عدني الله ربي، جنات عدن…. فليوال علي بن ابي طالب(عليه السلام)و ذريته(عليه السلام)من بعده}
يعني:كسي كه دوست دارد حياتش همچون من، و مرگش همانند من بوده باشد، و در بهشتي كه خداوند به من وعده داده در جنات عدن ساكن باشد،بايد علي بن ابي طالب(عليه السلام) و فرزندان بعد از او را دوست بدارد.
چه كساني بعد از پيغمبر از حق برگشتند؟
بعد از پيغمبر اكرم همه از حق بر گشتند،مگر سه نفر:
در روايت است كه حضرت باقر (عليه السلام) فرمود:مردم پس از رسول خدا(صلي الله عليه واله) از حق برگشتند،مگر سه نفر:(سلمان،ابوذر،مقداد) راوي پرسيد عمار چگونه بود؟فرمود:او هم از حق برگشت لكن توبه كرد و به حق پيوست،پس فرمود:
اگر كسي را بخواهي كه هيچ شك نكرده و چيزي بر دلش نگذشت،پس آن مقداد است، اما سلمان، پس بر دلش گذشت،كه امير المومنين(عليه السلام) اسم اعظم را ميداند اگر آن را بخواند مردم هلاك ميشوند(يعني سلمان در دل خود اعتراض مختصري به آن حضرت داشت كه چرا نفرين نمي كنند.) و اما ابوذر:پس امير المومنين(عليه السلام) به او امر به سكوت فرمود،و اينكه به سرزنش مردمان اعتناء نكند.پس سخن گفت(يعني تقيه نكرد حال آنكه امر به تقيه داشت.)
(قلب سليم،ص275)
خطابه غدير
خداوند خود ضامن من بود نگهدارم از كيد دشمن بود
كفايت كند از كَرَم او ز من كنون من از آن وحي رانم سخن
بنام خداوند كون و مكان كه او هست بخشنده و مهربان
الا اي فرستاده برگو جلي ز ما آنچه داني به حق علي
و گر آنچه داني نگويي تمام نَبُردَستي از ما به خلقان پيام
نگهدار دل را ز بيم و هراس كه حقت نگهدارد از شر ناس
من اي قوم در دعوت ازآگهي نكردم به حق شما كوتهي
به من هر چه نازل شد از كردگار نمودم بيان بر شما آشكار
بدين آيه اين شد سبب كز جليل سه ره گشت نازل به من جبرئيل
بياورد امر از حقم اين چنين كه سازم قيام اندرين سرزمين
نمايم سفيد و سيه را خبر كه پور ابوطالب آن نامور
علي آنكه باشد برادر مرا وصي باشد و يار و ياور مرا
هم او جانشين باشد از بعد من هم او امتم را امام زَمَن
ز من دارد آن رتبه و آن مقام كه هارون ز موسي عليه السلام
به من ختم شد امر پيغمبري ولي راست بعد از نبي سروري
بدانيد بعد از رسول و اِلَه ولي شما اوست بي اشتباه
به تحقيق اين آيه مستطاب بدان امر راجع بود در كتاب
ولي شما حق بود با رسول هم آنان كه كردند ايمان قبول
بدارند برپا نماز از خضوع دهنده ي زكاتند اندر ركوع
كسي جز علي در ركوع صلوة نداده است مرسائلان را زكوة
ز جبرئيل من خواستم تا كه آن كند مسئلت از خداي جهان
كه شايد در اين قوم پراختلاف ز تبليغ اين امر گردم معاف
چو دانم كه دلها به كين مدغم است منافق فراوان و مومن كم است
هم آگاهم از مكر اهل گناه هم از حيله و طعن هر دين تباه
(برگزيده اي از اشعار صغير اصفهاني)
ازدردبه خودش میپیچید.دست به دیوار گرفته بود وراه میرفت.واردمسجدالحرام شد.رسیدکنارکعبه.پرده ی کعبه را گرفت.زیرلب زمزمه میکرد.دعایش که تمام شدکعبه لرزیدودیوارش شکافته شد.فاطمه وارد کعبه شد و دو طرف دیوار چسبید به هم. مثل اولش.
معصیت می بارد از دیوار و در بوی شیطان می دهد روح بشر
بار دیگرزهد تنها گشته است بت پرستی سهم دنیا گشته است
قبله ی توحید ، بت ها را ببین لات و عزّی و هبل ها را ببین
باز هم فصل غریبی می رسد فصل زرد خود فریبی می رسد
شهر از آیینه خالی می شود باز فصل بی خیالی می شود
باز می گیرند اصحاب چرند غیرت ما را به باد ریشخند
شهر می گردد پر از حور و پری پر ز بوی شهوتی کاکل زری
باز هم زنها عروسک می شوند خیمه شب بازان چه زیرک می شوند
گرگ شهوت در خیابان های ننگ می زند بر روی عصمت باز چنگ
می وزدطوفان غربت در زمین ما و اندوه و هزاران نقطه چین
دین ما آلوده ی شک می شود روح مان هر روز کوچک می شود
بوی تبعیدابوذر می وزد باز،قارونی قلندر می وزد
درخیابان کاخ می روید مدام بر سر ما شاخ می روید مدام
می کشد قد کاخ های سبز، باز صاحبان آن، همه اهل نماز
قبله ی آنان نفاقی توبه تو! در نماز استاده اما بی وضو!
ماکه از جورخوارج خسته ایم ! باولایت عهد وپیمان بسته ایم!
باردیگردستهامان روشده! عهدمان یکمرتبه جادو شده!
ازپی زور و مقام وزر شدیم راهی یک پست بالاتر شدیم
زندگی مااسیر گل شده روحمان مرده، سند، باطل شده
یوسف خودرا به زر بفروختیم آی مردم ! ما به شیطان سوختیم
شعر از صغری غلامی(طلبه پایه دوم)
واقعه عجیبی که به عنوان یک معجزه، امضای الهی را بر خط پایان غدیر ثبت کرد جریان حارث فهری بود. در آخرین ساعات از روز سوم، او به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آمد و گفت:
ای محمد! سه سوال از تو دارم: آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا این علی بن ابی طالب که گفتی ٍّمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه … از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟ حضرت در جواب هر سه سوال فرمودند:
خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم. حارث گفت:
خدایا اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست.
حضرت آيت ا… العظمي بهجت (ره) :
مي دانيم كه دين اسلام آخرين دين و احكام و قوانين اسلام است كه از ذات مقدس پروردگار وضع شده است، و پيغمبري بعد از خاتم انبيا صلي ا… عليه و آله نخواهد آمد و كتاب آسماني بعد از قرآن كريم فرستاده نخواهد شد و بايد اين كتاب تا قيام قيامت، كتاب قانون بوده و عترت اهل بيت پيامبر اكرم عليه السلام، مبين آن باشد و نيز روشن است كه امت محمدي صلي ا… عليه و آله در زمان حضرت حجت و معصوم حق، هرچند در زندان يا در حال تبعيد باشند، مي توانند وظيفه خود را ولو با مشقت بسيار و تحمل مشكلات فراوان به دست آورند، ولي سخن در باره زمان غيبت كبري حجت حق است كه در اين موفقيت نمي توان براي آن بيش از سه صورت فرض كرد:
1- كتاب خدا و احكام و قوانين دين تعطيل شود؛
2- خود به خود بماند، يعني خودش وسيله ابقاي خود باشد؛
3- نياز به سرپرست و حاكم و مبين دارد كه همان ولي امر و مجتهد جامع الشرايط است.