قيمت خود را داني؟
صد هزاران فضل داند از علوم
جان خود را مي نداند آن ظلوم
داند او خاصيت هر جوهري
در بيان جوهر خود چون خري
قيمت هر كاله ميداني كه چيست
قيمت خود را نداني زِ احمقيست
«مولوي»
عجايب هفتگانه
معلمي از دانش آموزان خواست تا عجايب هفتگانه جهان را به صورت فهرست وار بنويسند. دانش آموزان شروع به نوشتن كردند. معلم نوشته ها را جمع آوري كرد. با آنكه همه جواب ها يكي نبود، اما بيشتر دانش آموزان به اسامي زير اشاره كرده بودند: اهرام مصر، تاج محل، كانال پاناما، كليساي سن پيتر، ديوار بزرگ چين و……
در ميان نوشته ها كاغذ سفيدي به چشم مي خورد. معلم پرسيد:” اين كاغذ سفيد مال چه كسي است” ؟ يكي از دانش آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسيد:"دخترم تو چرا چيزي ننوشتي” ؟ دخترك جواب داد:"عجايب موجود در جهان خيلي زياد هستند و من نمي توانم تصميم بگيرم كدام را بنويسم.”
معلم گفت:"بسيار خُب، هر چه در ذهنت است به من بگو،شايد بتوانم كمكت كنم!” در اين هنگام، دخترك، مكثي كرد و گفت:"به نظر من عجايب هفتگانه جهان عبارت است از:لمس كردن، چشيدن، ديدن، شنيدن، احساس كردن، خنديدن و عشق ورزيدن.”
پس از شنيدن سخنان دخترك، كلاس در سكوتي محض فرو رفت. آري، عجايب واقعي همين نعمت هايي هستند كه ما آنها را ساده و معمولي مي انگاريم و به سادگي از كنارشان عبور مي كنيم.
[عقل تا تدبير و انديشه كند رفته باشد عشق تا هفتم سما
عقل تا جويد شتراز بهر حج رفته باشد عشق بر كوه صفا]
«مولوي»
قلب رازدار
قالَ اللهُ تَعالي:
(الاخلإصُ سِرُ مِن اَسرارِي اَستَودِعُهُ قَلبَ مَن اَحبَبتُهُ مِن عِبادي)
خداوند مي فرمايند:
اخلاص رازي از رازهاي من است كه آن را در دل هر يك از بندگانم كه دوست داشته باشم، به وديعت مي گذارم.
[المحجة البيضاء،ج8،ص125]
«اثر تربيت»
عروس جواني براي شوهر تازه دامادش سوسيس و تخم مرغ مي پخت اما پيش از آنكه سوسيس را در تابه بگذارد سر و تهش را با كارد مي گرفت. وقتي شوهرش دليل اين كار را پرسيد، تازه عروس جواب داد كه مادرش هميشه سوسيس را به همين صورت سرخ كرده است.بعدها كه عروس و داماد در خانه مادر زن ميهمان بودند و با همين غذا از آنها پذيرايي شد تازه داماد موضوع را با مادر زن در ميان گذاشت. مادر زن، شانه اي بالا انداخت و گفت كه مادر خودش هم هميشه همين روش را در پخت سوسيس به كار مي برد. بالاخره تازه داماد موضوع را با مادر بزرگ نو عروس در ميان گذاشت كه چرا سوسيس را هميشه پيش از سرخ كردن با كارد مي گيريد؟! مادر بزرگ بد گمان به تازه داماد زل زد و گفت:"چون تابه من كوچك است و سوسيس درسته در آن جاي نمي شود.”
نتيجه:پدر و مادرها هيچ وقت از اين دنيا نمي روند. حتي زماني كه پير مي شويم و به ظاهر ديگر آنها در قيد حيات نيستند، همچنان به ما مي گويند چه بپوشيم، كجا برويم، چه بگوييم، و در شرايط مختلف چه كارهايي انجام دهيم، زيرا باورها و تعاليمي كه در كودكي و در خانواده آموخته ايم تا لحظه ي مرگ، همراه ما هستند و تعيين كننده ي تصميم هاي مهم و بزرگ زندگي ما خواهند بود.
«وقتي بچه ها را بزرگ مي كنيد در واقع بچه هاي آنها را هم بزرگ مي كنيد. الگو ها هميشه ثابت باقي مي مانند.»
عصاره حيات
بار الها
تورا شكر ميكنم كه اشك را آفريدي كه عصاره حيات انسان است، اگر خداوند بزرگ از من سندي بطلبد قلبم را ارائه خواهم داد. واگر محصول عمرم را بطلبد،اشك را تقديم خواهم كرد.
(نيايش هاي شهيد دكتر چمران)
دیدار روحانیون استان خراسان شمالی با رهبر انقلاب
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی ديشب(چهارشنبه) در دیدار علماء، فضلا، روحانیون و طلاب استان خراسان شمالی، با اشاره به تفكیك ناپذیری روحانیت از نظام اسلامی و فرصت عظیمی كه پیروزی انقلاب اسلامی در اختیار روحانیت، برای گسترش معارف دینی قرار داده است، تأكید كردند: روحانیت و حوزه های علمیه باید با تلاش علمی مضاعف و مجهز شدن به معارف عمیق دینی و آشنایی با اندیشه های نو و ارتباط مستمر با نسل جوان بویژه دانشجویان، در جهت خدمت به نظام اسلامی و تقویت آن حركت كنند.
تا لذت انس چشیدم وحشت در جهان نیافتم.اگر به سوراخ سوزنی رفته،آن را بگشادگی آسمان یافتم،به هر تاریکی که نگاه کردم آن را روشن دیدم.محبوب و مکروه را همه محبوب یافتم.
در اندیشه افتادم که:به این گشادگی مردمان چرا در تنگند و با این روشنی،جهان بر چشم خلایق چرا تاریک است؟
دانستم که آن تنگی،دل خودشان است که جهان برایشان تنگ می نماید،حال آنکه عالم ساکن است،سر اوست که می گردد و همچنین دانستم که آن تاریکی،چشم ایشان است که جهان برایشان تاریک می نماید.
همچون آن شخص که کور شد،با اهل خانه گفت:چه شد چراغ شما را که بمُرد؟
ای خواجه این چراغ توست که بمُرد،چراغ خانه روشن است.
القصه؛بر لب آب تشنه مُردن عیبی عجیب است و با این نور پاشی،رهین ظلمات بودن را بدبختی سبب است.
صفت وحشت دوزخ شنیده ای؟جایی می شناسم موحِش تر از دوزخ،و ان درون دل جاهلان است.
صفت انس بهشت شنیده ای؟جایی می شناسم انیس تر از بهشت،و آن درون دل عارفان است.
منبع:فارسی سال چهارم دبیرستان،رشته طبیعی1346
سلااااااااام
امروز باز هم به اتفاق همه بچه ها دوباره مجلس آش خورون بود و باید بگم که واقعا جای شما خالی…
میدونید انگار هربارکه داره این اتفاقای خوردنی میفته دل تو دل بچه ها نیست"ماشالا همه قاشق و بشقاباشونم دنبالشونو کلی سروصدا"خداییش همین ذوق وشوقاست که به یاد میمونه .
بببببخخخخشششیییدد اصل قضیه یادم رفت اونم اینکه این آش به مناسبت پشت پای کربلایی هامون و شفای مریضای منظوره بود