کلید واژه: "همسر شهید"
سلام لطفا تصور کنید به جای خانم اقای برونسی هستید نصفه شب بود که معصومه خانم ذوق زده اقا عبدالحسین را بعد از هشتاد روز جلو در هال دید هنوز بخود نیومده بود که فهمید شوهرش صبح نشده باید بره کاشمر به یکباره ذوقش تبدیل به بغض شد. از صبح آب نداشتند ظهر… بیشتر »