موضوعات: "یاد ایام" یا "محرم" یا "ربیع الاول" یا "غدیر" یا "صفر" یا "شعبان" یا "رمضان" یا "ذی القعده"
صدشاخه گل محمدي با صلوات
تقديم امام عسگري در عتبات
جزحضت مهدي نبودنائب ا و
آغازامامتش درود و صلوات
خورشید محرم می تابد…
و از تابش نورش و از بارش خونش و از وزیدن نسیم شهادتش دلهای افسرده جان تازه می گیرد و مزرعه بی رمق زندگی انسانها ، از عشق و ایمان و حرکت و تلاش ، سرسبز و خرم می گردد و آن هایی که پاسدار بذر وجود خویش اند ،کشتزار حیات را از علف هرز ، سستی و خمودی و بی تفاوتی پاک کرده ، دامن جان را در زیر آبشار حیات آفزین عاشورامی گیرند و…
سفره ی شهادتگاه ها را برای پذیرش مهمانان محرم ، که شهیدان همیشه ی تاریخ اند ،می گسترند…
آری…
محرم ،فروردین جان هاست و بهار ایمان های سست شده و طراوت اندیشه های مرده و افسرده و شکوفایی غنچه های بسته ی بیداری و آگاهی و ایثار و فداکاری…
و …عاشورا ، گل سرخی است که بر این بوستان همیشه سبز می روید شکوفه ای است که بر شاخ این بستان جان می شکفد …
عاشورا ، وجدان همیشه بیدار تاریخ و گلوی همواره فریادگر زمان است…
ای دل تو چه میکنی ؟می مانی یا میروی؟
داد از این اختیار که تو را از حسین جدا کند ،داد از این اختیار…
این چه اختیاریست که برای رو کردن به آن ،بایدپشت به مولا کند…
ای دل می مانی یا میروی؟
از این سو سپاه فاجعه نزدیک می شود .اما از دیگر سوی این سیاره سرگردان حر است که در مدار کهکشانی اش با وجود خورشید حسین ،سر در گم است.جاذبه ی عشق او را به مدار یار می کشاند.
هر انسانی را لیلة القدری است که در آن لاجرم ،مجبور به انتخاب است و حر ،در این لیلة القدر است .
یزید ودنیایش از یک سو و حسین از سوی دیگر…
قافله ی عشق به سر منزل جاودان خویش نزدیک می شود و این عاقبت کار عشق است.
تن چهره است که به ظاهر جهت می دهد .تن راجز رعشه ای نصیب نیست .مرگی پیش از آنکه عجل رسد.
اینجا دیگر این حر است که جان خویش را می ستاند ،نه ملک الموت.
حر بن یزید ریاحی تکبیرة الاحرام خون بست.
حر، حر وارد نماز عشق شد و هر که در آن وارد شود از آن خارج نمی شود .
و این اکرم الموت است.
بر گرفته از کتاب فتح خون شهید آوینی
مگر قرآن نمی گوید با دست خود,خود را در هلاکت نیندازید؟اگر امام علم به شهادت داشتند چرا باز اصرار داشتند در این حرکتی که منجر به شهادت می شود حضور فعال داشته باشند و از شهادت استقبال کردند؟
پاسخ:مولوی می گوید:
آن که مردن پیش چشمش تهلکه است نهی لا تلقوا بگیرد او به دست
وآن که مردن پیش او شد فتح باب سارعوا آید مر او را در خطاب
همه ی جواب در این دو بیت شعر است که شما آیا شهادت را هلاکت می دانید؟همان شهادتی که خدا می فرماید«ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات»«ولا تحسبن الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» حیاتی بالاتر از شهادت نیست.چه ارتباطی با تهلکه دارد؟تهلکه یعنی بر زمین ماندن.هلاکت معنوی یعنی دست به شمشیر نبردن یعنی خون ندادن.قرآن می گوید:وقتی فرمان جهاد داده شد«و اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله إثّاقلتم الی الارض»به زمین سنگینی می کنید«أرضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة»نکند راضی به حیات دنیا شده اید.این هلاکت است نه شهادت
عاشورا قلب تپنده نبرد حق و باطل است و این نبرد،همیشه ی تاریخ بوده و ادامه خواهد یافت و هر جبهه را رهروانی است .
امروز قافله سالار جبهه حق،حضرت بقیة الله عج الله تعالی فرجه الشریف است که دلی پرخون از ظلم ظالمان ،مکر منافقان و سکوت مدعیان انتظار دارد و نایب بر حقش رهبر حسینی نظام اسلامی است؛اکنون هر روز عاشورا است و تیرهای دشمن هر لحظه عزت اسلام را نشانه رفته است .یزید مرده است اما یزیدیان زنده اند.شمر نیست اما بدتر از شمرها زنده اند.
آیا برای آمدن حسین زمان آماده ای؟
آیا قلب خود را از دوستی یزیدیان خالی کرده ای؟
دوستی مسلم ها را به دل داده ای یا ابن زیادها را؟
یا مانند بسیاری از کوفیان ،انس با زندگی و راحتی،تو را از دایره ی این نبردها بیرون کشیده است.بدان که یا باید دنباله رو حق بوده یا باطل ،و راه دیگری نیست.چه آنان که با عمل دشمنان حق را یاری کردند و چه آن ها که با سکوت ،مهیاکننده زمینه ظلمشان شدند هردو ازلشکر جبهه ی باطلند.
اکنون نیک در خود بنگر،که آیا عاشق راستین حسین هستی؟که اگر این چنین باشه باید عاشق جهاد و شهادت باشی.
ببین به خاطر دین،از چه گذشته ای که غیر تو نگذشته اند؟
بنگر که از مدعیان راحت طلبی یا منتظران شهادت طلب؟
بدان عاشوراهر روز در کربلای دلمان اتفاق می افتد کوشش کنیم حسین دلمان به دست یزید نفسمان تشنه لب شهید نشود
یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة
نشسته ام که بنویسم که بال یعنی تو عروج کردن سمت کمال یعنی تو
نشسته ام که بنویسم تصورت،هیهات فراتر از جریان خیال ،یعنی تو
همیشه آرزو داشتم با شنیدن بانگ الله اکبرمؤذن از جا برخیزم و وظیفه ام را سر وقت انجام دهم . روزگاری می گفتند : به نماز نگو کار دارم به کار بگو نماز دارم . اما نه این دل سخت تر از آن بود که با این ادبیات نرم شود.می گفتند یک هفته تمرین کن سروقت نماز بخوانی آنوقت این کار ملکه ذهنت می شود .اما خدایا این ذهن مشوش و پریشان حال مشغول اوهام بود و جایی برای به تخت نشاندن این ملکه به من نمی داد. سی روز به مهمانی خدا میرفتم و سر وقت در پیشگاهش به خاک تضرع و فروتنی میافتادم اما گویا شیاطین آزاد شده از بند اسارت خدا از شوال امسال تا رمضان سال دیگر مرا باز مغلوب خود می کردند و باز اسیردر چنگال امور دنیوی می شدم
سالها گذشت و با اینکه من تغییر کردام اما تشنه ی یک جرعه معرفتی بودم تا با قدقامت الصلواة برخیزم و اول وقت اظهار بندگی کنم و به ولی نعمتم بگویم ظلمت نفسی العفو .
دیروز ساعت فرهنگی حوزه برایمان کلیپی گذاشت تا روش تبلیغ را آموزش دهد .کلیپ در مورد نماز اول وقت بود . خدا رحمت کند آیت الله بهجت که به حق عارف وارسته ای بود . خاطره ای را نقل می کردند که ایشان گفته بودند اولین عملی که به عالم ملکوت بالا می رود عمل امام است . امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هرکجا باشند نمازشان را اول وقت می خوانند پس اگر ما نمازمان را اول وقت خواندیم همراه نماز امام به عالم بالا می رود.
زمان،زمان تولد دوباره ی من بود
علي (عليه السلام) در كتب اهل تسنن
در بيان اينكه تنها علي(عليه السلام)وشيعيانش رستگارند
سيوطي در تفسير خوددر ذيل آيه ي7 سوره ي بينه مي گويد:ابن عساكر از جابر بن عبدالله روايت كرده،كه نزد رسول خدا(صلي الله عليه واله)بوديم كه علي(عليه السلام) از راه رسيد،
رسول خدا(صلي الله عليه واله)فرمود:به آن خدايي كه جانم به دست اوست اين شيعيانش تنها و تنها ايشان رستگاران روز قيامتند،و به همين جهت اصحاب رسول خدا(صلي الله عليه واله)هر وقت علي(عليه السلام)را ميديدند كه مي آيد به يكديگر مي گفتند:خير البريه آمد.
مناوي در كنز الحقائق،هيثمي در مجمع،و در صواعق المحرقه، رواياتي در اين باب آورده اند، و رسول خدا(صلي الله عليه واله) در روايت صواعق فرموده:يا علي خداي تعالي تو را و ذريه ات و فرزندانت و خاندانت و شيعيانت و دوستان شيعيانت را آمرزيده است.
پاداش محبت علي(عليه السلام) جنات عدن است
در كتاب خصال از رسول خدا(صلي الله عليه واله)چنين نقل شده:
{من سره ان يحيا حياتي و يموت مماتي و يسكن جنتي التي و عدني الله ربي، جنات عدن…. فليوال علي بن ابي طالب(عليه السلام)و ذريته(عليه السلام)من بعده}
يعني:كسي كه دوست دارد حياتش همچون من، و مرگش همانند من بوده باشد، و در بهشتي كه خداوند به من وعده داده در جنات عدن ساكن باشد،بايد علي بن ابي طالب(عليه السلام) و فرزندان بعد از او را دوست بدارد.