موضوع: "دل نوشته ها"
اینها جملاتی هستند که هرروز شاید بارها و بارها بشنویم وحتما هم به آنها جواب میدهیم .این روزها هم خدا از شما میپرسد:ای بندگان چطورید؟برای ظهور آماده اید؟
وما میخواهیم به خدا بگوییم :«بلی٬ خوبیم»!
ولی آیا ماواقعاخوبیم؟!واقعا آماده ایم؟! وواقعا در جواب خدابرای شکر آمادگیمان می گوییم :«الحمدلله»!؟
خدایا وقتی میخواهیم به گذشته برگردیم و نگاهی برای آینده بسازیم ،با تعجب میبینیم دریچه ای نیست میبینیم همه راه های ورود هوارا بسته ایم چه رسد راه دخول نور ،چه رسد زمینه سازی ظهور!!
این روزها و شبها فرصت خوب شدنمان است و فرصت سرباز شدن.اینجا رخصت میدهند گفتن الحمدلله را از ته قلب !
فقط بگو با این گناهانی که هوارا حبس میکند، نور راحبس می کند،با این گناهانی که آینده ام را تباه میکند،تنها راه نجاتم از این در گذشته زندگی کردن تویی،خدای خوبم میگویند شهادت هنر مردان خداست؛برای ظهور منجی ات مرا هنرمند گردان…
آمین، برحمتک یا ارحم الراحمین
دل نوشته ای از عالمه صلصالی
او تحفه ی شی ء مادی رابه سوغات آورد.
کار انسان عصر مدرنیته به جایی رسیده که تمام همت وتلاشش تمام سرمایه اش (عمر ) وحتی وچود پاک ومطهرش راهزینه این شی ء مادی کرده است. شی ناسپاس از الله با مدلها و رنگها و سایزها ی مختلف اطراف مرا پرکرد، از درون هیچ کدام تسیبح حق به گوش نمی رسد.
نمی دانم این علاقه وافر من به خاطر چیست ؟
به سرعت این شیی ء مادی جای تمام مقدسات معنویات را می گیرد. در همین نزدیکی صدای نیاز هم وطنانم به گوش می رسد.
اما انگار جانم نمی شنود.
من هرروز بیشتر غرق در این اشیاء دنیای توهمی می شوم و باز هم در پی کشف یک مدل جدید پایبند به این شی می گردم.
تنها راه رهایی و گذر از فَلأَقتحم العقبهَ رهایی از این شبی بی جان است.
بیابیم ابراهیم عصر مدرنتیه شویم تابتوانیم در آتشکده آخرالزمان گلستانی زندگی کنیم وگرنه درکاخهای جهنم دنیا لذتهای سرد وبی روح ما را فرا می گیرد.
دل نوشته از لیلا خلدی نسب
اینها جملاتی هستند که هرروز شاید بارها و بارها بشنویم وحتما هم به آنها جواب میدهیم .ولی روزگاریست که خدا از ما میپرسد:ای بندگان چطورید؟برای ظهور آماده اید؟
وما میخواهیم به خدا بگوییم :«بلی٬ خوبیم»!
ولی آیا ماواقعاخوبیم؟!واقعا آماده ایم؟! وواقعا در جواب خدابرای شکر آمادگیمان می گوییم :«الحمدلله»!؟
خدایا وقتی میخواهیم به گذشته برگردیم و نگاهی برای آینده بسازیم ،با تعجب میبینیم دریچه ای نیست میبینیم همه راه های ورود هوارا بسته ایم چه رسد راه دخول نور ،چه رسد زمینه سازی ظهور!!
این روزها و شبها فرصت خوب شدنمان است و فرصت سرباز شدن.اینجا رخصت میدهند گفتن الحمدلله را از ته قلب !
فقط بگو با این گناهانی که هوارا حبس میکند، نور راحبس می کند،با این گناهانی که آینده ام را تباه میکند،تنها راه نجاتم از این در گذشته زندگی کردن تویی،خدای خوبم میگویند شهادت هنر مردان خداست؛برای ظهور منجی ات مرا هنرمند گردان…
آمین، برحمتک یا ارحم الراحمین
سلام ……اقای تنهای من امروز نه نیمه ی شعبان است نه یکی از آن جمعه های پر انتظار …نه ولادت با سعادت مادرتان نه ،نه شروع امامتتان نه …هیچ …امروزم روز خداست بدون عنوانی خاص انگار یاد گرفته ایم برایت بنویسیم نه هرروز بلکه روزی که شاید عنوانی داشته باشد ….جمعه باشد ،ولادتی باشد …یاشاید یکی از ان روزهایی که دلگیر شده باشیم ،نه از شما ،بلکه شاید از روزگار…نه اما من امروز برای شما می نویسم که گویی به قول زمینی ها هیچ در زندگی کم ندارم خوشحالم سالمم به لطف خدا ….امادر هیاهوی پر تلاطم وجودم همیشه کسی را ….وجودی را …آرامشی را….شاید سایبان مهربانی را کم دارم …کم دارم شما راآقای من …همیشه گوشه ای از دلم غمگین است گوشه ایست ،اما جایگاه عمیقی را به خود اختصاص داده است ….بیا مرهم دل های بی قرار.. پرکن با وجودت چاله های عمیق انتظار را ….بیا عزیز دل منتظران ،دیگر کارد به استخوانمان رسیده است اخر تا کی فراق …..تا کی غم نداشتنت …..تا کی …..آقا می دانی شمر های زمانمان شیر شده اند ویک به یک علی اصغر ها و علی اکبر های زمانمان را به قتلگاه می فرستند….اه …..مهربانم می دانی چندین رقیه تا به حال آغوش گشاده اند و سر های پدر هایشان را بر قلب خسته و زارشان چسبانیده اند ….بیا دیگر مجال زندگی بدون تو را نداریم ..خوب می شویم ..قول می دهیم اقای من……بیا…….
زهرا احمدی (مبلغ حوزه )
حیات با تو معنا میشود بیتو جان در بدن نیست زودتر بیا .دل من كه با شنيدن نامت، گويي موج هاي درياي ناآرامي ست كه به ساحل آرامش رسیده است
مولای من ای کاش شنیدن نامت باران بود آنوقت تمام مردم شهر برای آمدنت دعا میکردند….هر چند دعا پشت دعا برای آمدنت اما گناه پشت گناه برای نیامدنت! دل دلگیر این دو انتخاب کدام آخر!؟ آمدنت یا نیامدنت؟!
امام غریبم،باز هم منم همان عاشق گناه کار… همان مسکین تنها
مولانا مهدی جان گفته بودید؛ این عالم در خور ما نیست،سیاهچال هوا و هوس و گناه محل اقامت مانیست گفتید اگر قدر خود را بدانیم” اوج “میگیریم باشما باشیم راه صحیح است و سلوک آسان! گرمی نگاهتان ناخالصی هایمان را ذوب میکند و شفا بخش ماست،شفا بخش این زخم کهنه فراق این داغ یتیمی در دوری از امام ،امام حاظر و ناظر؛ولی تنها و غریب… آه… قرآن ناطق مهجور ! مولانا مهدی جان !دریغا! که عمریست گوش جانمان از شنیدن طنین دلنشین کلامتان عاجز است. انتظار سخت است… حالم از رفتگر پیر کمی خسته تر است !!! کاش جارو بزنی اینهمه دلتنگی را …
آقایم در این روزهای بارانی به خاطر دل شکسته وچادر خاکی مادرمظلومتان بیا ومرا رها کن بیا که حالمان خوب نیست
نوشته شده توسط فاطمه نجفی طلبه پایه اول
اینجا کسی به دشمن اجازه نمی دهد حتی به اندازه سر سوزنی به منافع ملی ما چشم داشتی داشته باشد.
اینجا جوانانی هستند که هنوز پشت لبشان سبز نشده است ولی برای سبز ماندن درخت انقلاب جان می دهند.
گوش کنید صدای لالایی مادری را می شنوید که پسرش را با آرزوی شهادتش می خواباند و دخترش را با رؤیای زینب گونه بودن .
اینجا مردمانش حرف همدیگر را می فهمند و باهم وحدت دارند و به هم عشق می ورزند.
این همه خوبی مگر می شود چشم طمع جهان خوران و اسلام ستیزان را باز نکند.نه معلوم است . اصلا اقتضای هر خوبی این است که بدی در پی نابودیش باشد.اینجا کسانی هستند که ثروت ملی را از مردم دریغ دارند اما مردم قناعت دارند، رفاه را از ایشان گرفته اند ولی مردم تلاش می کنند،آزادی را زندان کرده اند ولی مردم آزاده اند، حجاب را کشف کردند ولی مردم عفاف دارند و دین را پایمال کردند اما مردم« امام »دارند.
زمزمه هایی شنیده می شود؛ ارتش دیگر بروی برادرش تیغ نمی گشاید،آن مرد به برادرسربازش گل می دهد، دانشجو “شهید دانش” در حال فراگیری دانش انقلاب است،بازاری دیگر احتکار را کنار گذاشته و در مغازه اش برای نیاز مندان باز است، لازم نیست که بگویم همسایه ها ، هم محله ای ها ، هم شهری ها ، هم استانیها و تمام همدلان سرزمینم بوی خوش محمدی آزادی را ، سرخی چشم نواز لاله،سرور شکوفه ی نو رسته استقلال در پهنه ی سبز نور« الله» را نظاره گرند؛
حتی اگر از اهل دیو و دَد هم که باشی میبینی!
……….
سی و چند سال از این حادثه شگرف تاریخی و این خروش نیکی بر پلیدی می گذرد اما هنوز اینجا ایران است، اینجا جمهوری اسلامی ایران است و اینجا رهبری دارد مقتدر که نامش «سید علی» است.
نوشته شده توسط خانم عالمه صلصالی
دهه فجر آمد دوباره شهر حال و هوای انقلابی پیدا میکند،هر چند سالها از آن زمان گذشته اما هنوز عشق به انقلاب و آرمانهایش در رگهای ما جاریست.هر چند خیلی چیزها طی این مدت تغییر کرده است،خیلی از هدفهای انقلاب محقق نشده است.
دشمنان هنوز که هنوز است بدنبال ضربه زدن به این انقلاب هستند و دراین سالها از هر راهی سعی کردند به هدف شوم خود برسند، اول جنگ هشت ساله،بعد تحریمها و بعد جنگ نرم و تهاجم فرهنگی و….که دشمن بیشترین ضربه را از طریق همین جنگ نر م وارد کرده است ولی باز هم به لطف خداوند هنوز مردم و انقلاب ماچون کوه استوارند و صلابت و اقتدار خود را حفظ کرده اند.حال با آمدن دهه فجر دیگر بیاییدقدر بدانیم انقلابی که ثمره خون هزاران هزار شهید جان برکف است.بیایید گرامی بداریم سالگرد پیروزی خون بر شمشیر را.
بیایید تا یاد و خاطره این حماسه بزرگ را زنده نگهداریم.بیایید با حفظ آرمانهای این انقلاب زمینه ظهور انقلاب مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را فراهم کنیم.بیایید دسیسه های دشمنان داخلی و خارجی راخنثی کنیم.دهه فجر بر همه انقلابیون ثابت قدم مبارک باد…
نوشته شده توسط خانم اشرفیان فر
مهدی جان ، مولایم
آلودگی هوا که سهل است……
آلودگی دلهایمان از حد هشدار گذشته
نفس هایمان به شمارش افتاده…….
سال هاست که زندگی تعطیل رسمی است….
هوای باریدن نداری مولا؟؟؟؟؟؟
دلمان بدجور هوایت را کرده…مدام نق میزند،بهانه میگیرد و نبودن شما را به رخمان میکشد….
نمیدانم این چه دردیست که جمعه ها دلمان بیشتر بی قرار شما میشود
بیشتر خودش را به در و دیوار سینه میکوبد…..بیشتر هوای قدم زدن دارد
نمیدانم چرا گاهی چشمانم بی اختیار خیس میشود میگویند حساسیت فصلی است
آری من به فصل فصل دنیای بی شما حساسم……دنیا بی شما سرد است
ای دردانه ی من ….آرام دلم….ای قرار بی قراری هایم میدانم در راهی ،راهی که یقین دارم پایانش را خواهیم دید.
خورشید من طلوعت دیر نشود؟!!طلوعت دیر نشود؟!! بتاب بر دل بی تابم وگرمش کن
نوشته شده توسط خانم فاطمه نجفی