موضوع: "پاسخ به شبهات"
در آیه فوق اشاره به چهار «بدعت» نا به جا شده که در میان عرب جاهلى معمول بود، آنها بر پاره اى از حیوانات به جهتى از جهات، علامت و نامى گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع مى ساختند.
و یا حتى خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجاز نمى شمردند.
گاهى این حیوانات را آزاد مى گذاشتند که هر راهى مى خواهند بروند و کسى متعرض آنها نمى شد، یعنى عملاً حیوان را بلا استفاده و بیهوده رها مى ساختند.
لذا قرآن مجید مى فرماید: «خداوند هیچ یک از این احکام را به رسمیت نمى شناسد، نه بحیره اى قرار داده، نه سایبه، نه وصیله و نه حام» ( ما جَعَلَ اللّهُ مِنْ بَحیرَه وَ لا سایِبَه وَ لا وَصیلَه وَ لا حام).
و اما توضیح این چهار نوع حیوان:
1 ـ «بَحیره»، به حیوانى مى گفتند که: پنج بار زاییده بود و پنجمین آنها ماده ـ و به روایتى نر ـ بود، گوش چنین حیوانى را شکاف وسیعى مى دادند، و آن را به حال خود آزاد مى گذاشتند و از کشتن آن صرف نظر مى کردند.
«بحیره» از ماده «بحر» به معنى وسعت و گسترش است، و این که عرب دریا را بحر مى گوید، به خاطر وسعت آن است، و این که «بحیره» را به این نام مى نامیدند به خاطر شکاف وسیعى بود که در گوش آن ایجاد مى کردند.
بعضی هادلالت،مقبوله عمربن حنظله،بر ولایت مطلقه فقیه را رد می کنند،ومعنای حاکم راقاضی معنامی کنند.
درپاسخ به آنهاچه می گویید؟
پاسخ
از جمله ادله ولایت فقیه که بر آن استدلال می شود مقبوله عمر بن حنظله می باشد .در این مقبوله امام صادق در بیان تکلیف مردم در حل اختلافات و رجوع به یک مرجع صلاحیت دار که حاکم بر مسلمین باشد چنین می فرماید:
« هر کس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد او را به عنوان داور بپذیرید همانا من او را حاکم بر شما قرار دادم( قد جعلته علیکم حاکما) ،پس هرگاه حکمی کرد و از او قبول نکردند حکم خدا را سبک شمرده اند و ما را رد کرده اند و ان کس که ما را رد کند خدا را رد کرده است و رد کردن خدا در حد شرک به خداست »
الکافی،ج1 ص67
- بدیهی است که منظور امام فقها می باشد که در حلال و حرام نظر دارند
- صحیح است که سوال راوی در مورد خاص یعنی مساله قضاوت بوده است اما در فقه مشهور است که خصوصیت سوال باعث نمی شود که پاسخ فقط اختصاص به همان مورد و محدوده داشته باشد.
- امام می گوید من فقیه را بر شما حاکم قرار دادم و نمی گوید بر شما قاضی قرار دادم عمومیت و اطلاق واژه حاکم همه موارد حکومت و حاکمیت را شامل می شود.
با توجه به این بیانات دلالت روایات بر ولایت مطلقه فقیه اشکار می شود.
نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، ایت الله مصباح ص102
- برخی فقها دلالت روایت بر ولایت فقیه در باب حکومت را کافی نمی دانند و اشکالاتی بر آن وارد کرده و معتقدند که باید از سایر ادله بر این مطلب استفاده کرد.
از جمله این فقها ایت الله مکارم می باشد .ایشان در مقام پاسخ به روایت می آورد:
« شکی در این نیست که کسی که به موارد استعمال کلمه « حکم و تحکم» در قرآن و روایات و آثار مراجعه کند در می یابد که مراد از آن قضائ و قضاوت است نه حاکم و حکومت ،بله در فارسی کلمه حاکم ظاهر در حکومت است و شاید منشا اشتباه افراد همین مساله است .
مانند ایات بسیاری که می گوید:
« ان الله یحکم یوم القیامه بین الناس» یعنی خداوند روز قیامت بین مردم داوری و قضاوت می کند.
و یا خطاب به کفار می گوید:
« کیف تحکمون» چگونه قضاوت و داوری می کنید.
و آیاتی که درباره حکم کردن داود و پیامبر در قرآن امده است در مورد اختلاف مردم.
- لذا راغب در مفردات خود معنای اصلی حکم را چنین می اورد:
« ان الحکم بالشیئ ان تقضی بانه کذا او لیس بکذا»
« حکم کردن به چیزی یعنی قضاوت و داوری کردن به چیزی که این گونه است یا این گونه نیست»
مفردات راغب،ص248
ایشان پس از طرح اشکالات دیگر به این مقبوله می آورد:
« از انچه گذشت بدست می آید که این روایت تنها در مورد قضاوت کردن آن هم شبهات موضوعیه و حکمیه است و ارتباطی با حکومت فقیه ندارد»
انوار الفقهاهه،کتاب البیع ،ایت الله مکارم،ص459
انگاه ایشان به ذکر سایر ادله در اثبات ولایت فقیه می پردازد.
منبع :کانال تلگرام پرسمان اعتقادی
https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
سلام عليکم…..
امروز یکی از شبهات وارده در آیات قران که اصولا از سمت برادران اهل تسنن وارد می شود مطرح می کنیم البته به همراه پاسخ…..
متن شبهه: در آیه 55 مائده، جمله حالیه ی(و هم راکعون) هم حال (یؤتون الزكاة) است و هم حال (یقیمون الصلاة). چون یوتون به یقیمون عطف شده پس (و هم راکعون) تنها حال یوتون نیست و حال هر دو می باشد. مانند آیه 3 نمل. حال اگر اینگونه باشد ترجمه اینگونه می شود که: کسانی که نماز را در حال رکوع برپا می دارند و زکات را هم در حال رکوع می پردازند. که بخش اول یک جمله بی معنی است چون امکان ندارد کسی در حال رکوع نماز بخواند چون رکوع جزئی از نماز است. پس راهی نیست جز اینکه بگوییم راکعون به معنای خشوع است. که ترجمه اینگونه می شود: کسانی که خاشعانه نماز برپامیدارند و خاشعانه زکات می دهند.و در نتیجه این آیه ربطی به قضیه اعطای انگشتر در نماز توسط امام علی ندارد.
✅پاسخ:
1.آیه را باید با توجه به شان نزول آن معنا کرد.
2.به اجماع مفسران شیعه وسنی این آیه در شان حضرت علی نازل شد.
3.از طریق روایات شیعه شکی در این شان نزول نیست. روایات فراوانی دراین باره آمده است که می توانید رجوع کنید به:
منبع: تفسیر برهان،ج2 ص315 به بعد
منبع:تفسیر نور الثقلین،حویزی،ج1 ص643 به بعد
منبع: بحار الانوار،ج35 ص183 باب 4
4.روایات فراوانی نیز که علمای اهل سنت نقل کرده اند این شان نزول را تایید می کند
منبع: در المنثور،ج2 ص293- اسباب النزول،ص148- کشاف،ج 1 ص649- تفسیر طبری،ج6 ص186- کنزالعمال،ج6 ص319- شواهد التنزیل،ص 161 تا 168-
5.علامه امینی در الغدیر نزول این آیه درباره علی علیه السلام را از حدود 20 کتاب از اهل سنت نقل می کند
منبع: الغدیر،ج2 ص52 و53
6.مرحوم شوشتری در احقاق الحق همین معنی را از کتب بیشتری نقل می کند
منبع: احقاق الحق،ج2 ص399 -407
7.الوسی بزرگ مفسر اهل سنت می گوید:
“بیشتر اهل حدیث واخبار بر این اعتقادند که آیه ولایت در شان علی نازل گردید”
منبع: روح المعانی،ج6 ص167
8.جرجانی بزرگ عالم اهل سنت می گوید:
“امامان تفسیر براین نکته اجماع دارند که مراد از آیه ولایت علی می باشد که در رکوع نماز انگشتر خودرا به گدا بخشید وآیه نازل شد”
منبع: شرح المواقف،ج8 ص360
9.تفتازانی از بزرگ متکلمین اهل سنت می گوید:
“به اتفاق مفسران هنگامی که گدایی از علی درخواست کمک نمود وآن حضرت انگشتر خودرا درحال رکوع نماز به او داد این آیه در شان او نازل شد”
منبع: شرح المقاصد،ج2 ص288
10با توجه به آنچه آمد :
صفحات: 1· 2
✅پاسخ:
ایت الله العظمی مکارم شیرازی به این سوال چنین پاسخ میدهند:
“قوانین اسلام بر اساس نیازهای واقعی بشر دور میزند نه تبلیغات ظاهری واحساسات رهبری نشده مساله تعدد زوجات نیز از همین زاویه دراسلام مورد بررسی قرار گرفته است زیرا هیچ کس نمیتواند انکار کند که مردان در حوادث گوناگون زندگی بیش از زنان در خطر نابودی قرار دارند ودر جنگها وحوادث دیگر قربانیان اصلی را آنها تشکیل میدهند.ونیز نمیتوان انکار کرد که عمر زندگی جنسی مردان از زنان طولانی تر است زیرا زنان در سنین معینی آمادگی جنسی خودرا از دست میدهند در حالی که در مردان چنین نیست.
ونیز به هنگام عادت ماهانه وقسمتی از دوران حمل عملا ممنوعیت جنسی دارند در حالی که درمردان این ممنوعیت وجود ندارد.
از همه گذشته زنانی هستند که همسران خودرا به علل گوناگونی از دست میدهند ومعمولا نمیتوانند به عنوان همسر اول مورد توجه مردان قرار گیرند واگر مساله تعدد زوجات در کار نباشد آنها باید همیشه بدون همسر باقی بمانند.
با در نظر گرفتن این واقعیت هت دراین گونه موارد که تعادل میان مرد وزن به عللی بهم میخورد ناچاریم یکی از سه راه را انتخاب کنیم
1⃣.مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند وزنان اضافی تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند وتمام نیازهای فطری وخواسته های درونی خودرا سرکوب کنند
2⃣.مردان فقط دارای یک همسر باشند ولی روابط آزاد ونامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده اند به شکل معشوقه برقرار سازند
3⃣.کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند واز نظر جسمی ومالی واخلاقی مشکلی برای آنها ایجاد نمیشود وقدرت بر اجرای عدالت کامل در میان همسران وفرزندان خود دارند به آنها اجازه داده شود که بیش از یک همسر برای خود انتخاب کنند.
❗️دوراه اول مخالف فطرت وعقل وشرع است وراه سوم باقی میماند
تفسیر نمونه،ج3
آیا درست است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا برای کشتگان عاشورا به خصوص برای عباس بزرگ و علی اکبر و نیز برای کودک 6 ماهه گریه کرده اند؟ آیا این گریه ضدیتی با روح تسلیم در برابر خدا ندارد؟
پیامبر کودکی را از دست دادند، در حدی که اشک از چشمان پاک پیامبر بر گونه ها ریخت که برای عده ای پرسش انگیز شد! یا رسول الله شما به ما دستور بردباری می دهید؟ پیامبر فرمودند : جگر گوشه ام را از دست داده ام، عاطفه فوران محبت دارد ولی قلب من تسلیم حکم خداست.
حسین بن علی علیه السلام مظهر رحمت و لطف است. او انسان کاملی است که رحمانیت پروردگار در او تجلی کرده است.
مگر قرآن نمی گوید با دست خود,خود را در هلاکت نیندازید؟اگر امام علم به شهادت داشتند چرا باز اصرار داشتند در این حرکتی که منجر به شهادت می شود حضور فعال داشته باشند و از شهادت استقبال کردند؟
پاسخ:مولوی می گوید:
آن که مردن پیش چشمش تهلکه است نهی لا تلقوا بگیرد او به دست
وآن که مردن پیش او شد فتح باب سارعوا آید مر او را در خطاب
همه ی جواب در این دو بیت شعر است که شما آیا شهادت را هلاکت می دانید؟همان شهادتی که خدا می فرماید«ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات»«ولا تحسبن الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» حیاتی بالاتر از شهادت نیست.چه ارتباطی با تهلکه دارد؟تهلکه یعنی بر زمین ماندن.هلاکت معنوی یعنی دست به شمشیر نبردن یعنی خون ندادن.قرآن می گوید:وقتی فرمان جهاد داده شد«و اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله إثّاقلتم الی الارض»به زمین سنگینی می کنید«أرضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة»نکند راضی به حیات دنیا شده اید.این هلاکت است نه شهادت